طرحواره درمانی

طرحواره درمانی که توسط یانگ و همکارانش (یانگ ۱۹۹۹، ۱۹۹۰) بوجود آمده، درمانی نوین و یکپارچه است که عمدتا بر اساس بسط و گسترش مفاهیم و روش های درمان شناختی – رفتاری کلاسیک بنا شده است. طرح واره درمانی، اصول و مبانی مکتب های شناختی رفتاری، دلبستگی گشتالت، روابط شئی، سازنده گرایی و روانکاوی را در قالب یک مدل درمانی و مفهومیِ ارزشمند تلفیق کرده است.این شیوه ی درمان، سیستم جدیدی از روان درمانی را تدارک می بیند که مخصوصا برای بیماران مبتلا به اختلالات مزمن و مقاوم که تاکنون یک مسئله بغرنج  در درمان به شمار می آمدند، مناسب است.

واژه «طرحواره» یا «اسکیما» (Schema) بطور کلی بعنوان ساختار، قالب یا الگو تعریف می شود. در روان شناسی طرحواره را بصورت الگویی در نظر می گیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل می گیرد. در حوزه شناخت درمانی، بک (۱۹۶۷) در اولین نوشته هایش به مفهوم طرحواره اشاره کرد. طرحواره برای درک تجارب زندگی فرد ضروری است. یکی از مفاهیم جدی و بنیادی حوزه روان درمانی، اینست که بسیاری از طرحواره ها در سالهای اول زندگی شکل می گیرند، به حرکت خود ادمه می دهند و در تجارب بعدی زندگی کاملاً حضور می یابند. بنابراین طرحواره می تواند مثبت یا منفی باشند. همچنین می توانند در سالهای اول زندگی یا حتی در سالهای بعد شکل بگیرند. پروفسور یانگ معتقد است برخی از این طرحواره ها مخصوصاً آنها که در سالهای اولیه کودکی شکل گرفته اند می تواند علت اصلی مشکلات رفتاری افراد باشد.
طرح واره های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختیِ خود _ آسیب رسانی هستند که در ابتئای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در مسیر زندگی تکرار می شوند. طرح واره های ناسازگار اولیه برای بقا خودشان می جنگند این امر نتیجه ی تمایل بشر به “همآهنگی شناختی” است.اگر چه فرد می داند این طرحواره منجر به ناراحتی وی می شود ولی با طرحواره احساس راحتی می کند و همین احساس راحتی فرد را به این نتیجه می رساند که طرحواره اش درست است.افراد به سمت وقایعی کشیده می شوند که با طرحواره هایشان همخوانی دارند  و به همین دلیل تغییر طرحواره ها سخت است.
در روش متمرکز بر طرحواره تاکید زیادی بر ریشه مشکل می شود و در حقیقت علت بسیاری ار رفتارهایی که افراد امروز انجام می دهند مربوط به دوران کودکی و نوجوانی آنهاست.
مزیت های مهم طرح واره درمانی برسایر درمانهای متداول این است که در مقایسه با اغلب روی کردهای دیگر، طرح واره درمانی یکپارچه تر است، مخصوصا با این که جنبه هایی از مدل های شناختی، رفتاری، روان پویایی ( مخصوصا روابط شئی) دلبستگی و گشتالت را در هم می آمیزد. طرح واره درمانی اگر چه مولفه های شناختی و رفتاری را برای درمان ضروری می داند، با این حال به تغییر هیجانی، تکنیک های تجربی و رابطه درمانی نیز اهمیت می دهد.یکی دیگر از مزیت های مدل طرح واره، ایجاز و از سوی دیگر پیچیدگی و قابل تعمق بودن آن است.درک آن برای بیماران و درمانگران راحت است.
طرح واره درمانی دو ویژگی مهم رفتار درمانی شناختی را حفظ کرده است: هر دو رویکرد، ساختار یافته و نظام مندند.
“یانگ” معتقد است به عنوان مهم ترین موضوع،که روی کرد طرح واره درمانی در مقایسه با “درمان متداول” بسیار دلسوزانه و انسانی است. طرح واره درمانی به جای آن که اختلالات روانشناختی را پدیده ای غیر عادی بنگرد، آن ها را عادی جلوه می دهد.

طرح واره درمانی، اصول و مبانی مکتب های شناختی – رفتاری، دلبستگی گشتالت، روابط شیئی(object relations)، سازنده گرایی(constructivism) و روان کاوی را در قالب یک مدل درمانی و مفهومی ارزشمند تلفیق کرده است .

این شیوه درمان، سیستم جدیدی از روان درمانی را تدارک می بیند که مخصوصا برای بیماران مبتلا به اختلالات روان شناختی مزمن و مقاوم که تاکنون یک مساله بغرنج در درمان محسوب می شدند، مناسب است. تجارب بالینی نشان می دهد بیمارانی که دچار اختلالات شدید شخصیتی هستند و نیز افراد مبتلا به مشکلات چشمگیر منش شناختی (characterological)، به طرح واره درمانی خیلی خوب پاسخ می دهند ( البته گاهی اوقات در ترکیب با سایر رویکردهای درمانی).

سنگ بنای طرحواره درمانی

در طرحواره درمانی سه مفهوم کلیدی وجود دارد که در واقع سنگ بنای آن محسوب می‌شوند. این مفاهیم عبارت‌اند طرحواره‌های ناسازگار اولیه، سبک‌های مقابله‌ای و ذهنیت‌های طرحواره‌ای.

طرحواره های ناسازگار اولیه

نظریه‌های زیادی سعی کرده‌اند به تبیین این سه خشت اولیه بپردازند و تلاش کرده‌اند که روش‌های درمانی پیدا کنند که این خشت‌های اولیه را «راست» کنند. طرحواره‌درمانی نیز یکی از درمان‌هایی است که تمرکز اصلی‌اش را بر این خشت‌های کج اولیه گذاشته است.

وقتی به بیمارانم می‌گویم که روش من، طرحواره‌درمانی است اولین سؤالی که به ذهنشان می‌آید و با تعجب از من می‌پرسند این است که طرحواره چیست؟ بله آنها کاملاً حق دارند. زیرا کلمه‌ی «طرحواره» یک کلمه‌ی ناآشناست و معمولاً در مکالمات روزمره به ندرت ممکن است آن را بشنویم یا آن را به کار ببریم. با وجود استفاده‌ی اندک، طرحواره تأثیر زیادی بر نحوه‌ی تفکر، احساس و رفتار ما دارد. اگر بخواهیم طرحواره را به صورت خیلی خلاصه تعریف کنیم شاید بهترین تعریف این باشد: طرحواره یعنی مجموعه‌ای از اطلاعات درباره‌ی یک موضوع خاص. به عنوان مثال به اطلاعاتی که شما درباره‌ی فصل پاییز دارید «طرحواره‌ی پاییز» اطلاق می‌شود.

بنابراین ما درباره هر چیزی که در اطرافمان وجود دارد یک طرحواره داریم. ذهن ما با ساختن این طرحواره‌ها، سعی می‌کند اطلاعات بسیار زیادی را که با آنها مواجهه می‌شود دسته‌بندی و در حافظه ذخیره کند.

ذهن ما مجبور به ساختن طرحواره است، وگرنه با حجم عظیم اطلاعاتی که در دنیای اطراف ما وجود دارد بدون شک دچار اضافه‌بار شناختی می‌شدیم، یعنی ذهن ما توانایی توجه کردن به تمام این اطلاعات را از دست می‌داد. اما وقتی اطلاعات را دسته‌بندی می‌کند و از آنها یک طرحواره می‌سازد از حجم اطلاعات کاسته می‌شود و دچار اضافه‌بار نخواهد شد. بنابراین امکان زندگی کردن در دنیای اطلاعات برای ما فراهم می‌شود.


طرحواره های ناسازگار اولیه کی ساخته می‌شوند؟


هنگام تولد، هیچ تجربه‌ای از این دنیا نداریم و از این رو هیچ طرحواره‌ای هم درباره‌ی آن نداریم. اما از اولین لحظه‌ی تولد که مادر، ما را در آغوش می‌گیرد و خنده‌های محبت‌آمیز و آغوش گرمش را نثار ما می‌کند ساختن طرحواره‌ها آغاز می‌شود. در این لحظه ما نه خودمان را می‌شناسیم و نه دیگران را و نه از ارتباط برقرار کردن با دیگران چیزی سر در می‌آوریم. پس مهم‌ترین وظیفه‌ی ما در لحظه‌ی تولد ساختن طرحواره‌‌هایی درباره‌ی خود، دیگران و ارتباط برقرار کردن با دیگران است، زیرا این موارد به زنده ماندن ما کمک می‌کنند.

نوزاد موجود نیازمندی است و تقریباً برای رفع تمامی نیازهای خود به دیگران نیاز دارد. نحوه‌ای که دیگران نیازهای نوزاد را برطرف می‌کنند باعث می‌شود که نوزاد در مورد خود، دیگران و ارتباط برقرار کردن تجربه‌ها و اطلاعاتی کسب کند. به مرور زمان این تجربه‌ها را دسته‌بندی می‌کند و اولین طرحواره‌های خود را می‌سازد. اگر این تجربه‌ها خوب و مثبت باشند طرحواره‌های مثبت و اگر بد و منفی باشند طرحواره‌های منفی شکل می‌گیرند. طرحواره‌های منفی عملکرد مناسبی ندارند به همین خاطر به آنها طرحواره‌های ناسازگار گفته می‌شود و چون در دوران اولیه‌ی زندگی شکل می‌گیرند به آنها «طرحواره های ناسازگار اولیه» می‌گویند.

طرحواره های ناسازگار اولیه بعد از شکل‌گیری، حاکمان بی‌چون و چرای قلمرو ذهن ما می‌شوند. آنها برای فهمیدن رفتار دیگران، احکامی صادر می‌کنند و تعیین می‌کنند که ما چه احساسی داشته باشیم و چه رفتاری از خود در مقابل دیگران نشان دهیم. یکی از ناسازگارترین ویژگی طرحواره‌ها این است که هر اطلاعاتی را که با خودشان مخالف باشد نادیده می‌گیرند. آنها تعیین می‌کنند که چه اطلاعاتی برای ما خوب است و به چه اطلاعاتی نباید توجه کنیم.

چون طرحواره‌های افراد با یکدیگر تفاوت دارد اگر از آنها بخواهیم در مورد یک اتفاق واحد نظر بدهند نظرات متفاوتی خواهند داد زیرا طرحواره‌های آنها اطلاعات همخوان با خود را انتخاب می‌کند. به علت اینکه طرحواره‌ها باعث می‌شوند که ما فقط اطلاعاتی را مورد توجه قرار دهیم که با طرحواره‌های ما هماهنگ است بنابراین هیچ وقت طرحواره‌ها تغییر نمی‌کنند. از این رو وقتی یک طرحواره‌ی ناسازگار در ذهن ما ایجاد می‌شود تا آخر عمر همراه ما خواهد بود و به عبارت دیگر تا ثریا ادامه خواهد یافت.

یکی از ناسازگارترین ویژگی طرحواره‌ها این است که هر اطلاعاتی را که با خودشان مخالف باشد نادیده می‌گیرند.
وقتی می‌گوییم طرحواره‌ها، ناسازگار هستند و افکار، رفتار و احساس ما را تعیین می‌کنند به این معناست که افکار، رفتار و احساسهایی که از طرحواره نشأت می‌گیرند نیز ناسازگار هستند. در این صورت هر چه شدت ناسازگاری طرحواره‌های ما بیشتر باشد رفتار ما بیشتر ناسازگار است. افکار، احساس و رفتارهای ناسازگار ویژگی اختلال‌های روانشناختی مثل افسردگی، اضطراب، وسواس و اضطراب اجتماعی، مشکلات زناشویی و اختلالات شخصیتی است. بنابراین طرحواره‌های ناسازگار ما را مستعد اختلال‌های روانشناختی می‌سازند. آنها در واقع خشت کجی هستند که در اولین روزهای زندگی در نهاد ما توسط والدین گذاشته شده‌اند.

از این رو برای درمان اختلال‌ها و بیماری‌های روانشناختی بهتر است سعی کنیم اولین خشت زندگی‌مان را راست کنیم. یکی از رواندرمانی‌هایی که برای انجام این کار طراحی شده است طرحواره‌درمانی است.

طرحواره‌درمانی یکی از انواع رواندرمانی نسبتاً جدیدی است که توسط دکتر جفری یانگ ارائه شده است. در این درمان سعی می‌شود که طرحواره‌های بیمار شناسایی شوند تا بتوان آنها را تغییر داد. در نظریه‌ی طرحواره‌درمانی ۱۸ طرحواره‌ی ناسازگار اولیه شناسایی شده است:

۱. محرومیت هیجانی

یکی از طرحواره های ناسازگار محرومیت هیجانی است. وقتی این طرحواره وجود دارد یعنی فرد در طول زندگی‌اش مورد محبت، پذیرش و درک شدن قرار نگرفته است. کسی نبوده به حرف‌های دل او گوش کند. ناله‌های همیشگی افرادی که طرحواره‌ی محرومیت هیجانی دارند احساس تنهایی، غمگینی و افسردگی است.

آنها از این شاکی هستند که هیچ کسی آنها را درک نمی‌کند و کسی نیست که با آنها یک دل سیر درد و دل کند. چون آنها انتظار دریافت محبت ندارند تمایل خود نسبت به دریافت توجه و محبت را ابراز نمی‌کنند و در نتیجه مورد محبت قرار نخواهند گرفت. آنها ممکن است کسی را برای رابطه انتخاب کنند که بی‌عاطفه، خودمحور، تنها یا نیازمند هستند. این احساس درک نشدن و دوست داشته نشدن آنقدر در آنها ریشه دوانده است و آنقدر نیرومند است که حتی ممکن است عطای روابط را به لقای آن ببخشند.

۲. رهاشدگی/بی‌­ثباتی

وقتی کسی این طرحواره را داشته باشد نسبت به طرد شدن و تنها ماندن حساسیت بالایی دارد. او حتی به کوچکترین نشانه‌های طرد شدن واکنش نشان می‌دهد. به عنوان مثال اگر فرد مورد علاقه‌اش تلفن او را جواب ندهد او احساس رهاشدگی می‌کند. او احساس می‌کند که افراد مهم زندگی‌شان آنها را دوست ندارند و دیر یا زود آنها را ترک خواهند کرد. علاوه بر این اثبات عشق و دوست داشتن به آنها کار ساده‌ای نیست، به سختی باور می‌کنند که فرد دیگری آنها را دوست دارند.

آنها همیشه در حالت ترس و نگرانی زندگی می‌کنند و مدام گوش به زنگ علامتی هستند حاکی از اینکه دیگران آنها را ترک می‌کنند. رفتارهای شاخص آنها عبارت‌ است از وابستگی افراطی به افراد مهم زندگی، انحصارطلبی و کنترل کردن، سرزنش دیگران به خاطر رها کردن آنها، حسادت، رقابت با رقیب‌های عشقی خیالی. این دسته از افراد ممکن است دچار عشق‌های آتشین بشوند.

۳. بی‌اعتمادی/بدرفتاری

کسی که این طرحواره را دارد مدام در این گمان است که دیگران قصد آسیب زدن به او را در سر می‌پرورانند حتی افراد مهم زندگی نیز با او با صداقت برخورد نمی‌کنند. به سختی به دیگران اعتماد می‌کند. از نظر او دیگران فقط قصد فریب دادن، کلک زدن، دروغ گفتن، نامردی کردن و … را دارند.

افرادی که این طرحواره را دارند تمایلی به روابط صمیمی ندارند، آنها می‌ترسند افکار و احساسات خود را با کسی درمیان بگذارند زیرا بر این باورند که دیگران از اطلاعاتی که در اختیار آنها قرار می‌دهد سوءاستفاده می‌کنند. آنها به منظور پیشگیری از آسیب دیدن به دیگران نزدیک نمی‌شوند و به دیگران نیز اجازه‌ی نزدیک شدن به خودشان را نمی‌دهند. حصاری به دور خود می‌کشند تا از احتمال آسیب دیدن اجتناب کنند. بدرفتاری و قربانی شدن در زندگی آنها فراوان است. این افراد مثل پلیس مدام به دنبال سرنخ‌ها و شواهدی برای اثبات ضرورت بی‌اعتمادی خود به دیگران هستند.

۴. انزوای اجتماعی/بیگانگی

وقتی کسی این طرحواره را داشته باشد بر این باور است که وصله ناجور جامعه است. او به هیچ گروهی احساس تعلق نمی‌کند. این فرد همیشه در حاشیه است و از وارد شدن به گروه‌ها اجتناب می‌کند. آنها کارهایی انجام می‌دهند که نیاز به خلوت و گوشه‌گیری از دیگران دارد. آدمهای همیشه تنها معمولاً طرحواره‌ی انزوای اجتماعی دارند.

۵. نقص/شرم

افرادی که طرحواره‌ی نقص/شرم دارند معتقدند که یک نقص درونی دارند، بی‌ارزش‌اند، و از همه بدتر احساس می‌کنند که دوست داشتنی نیستند. احساس می‌کنند زشت‌اند، حقیرند و به این خاطر احساس شرمندگی می‌کنند. آنها شدیداً بر این باور هستند که در وجود آنها هیچ چیز ارزشمندی وجود ندارد هر چه هست به دردنخور است. به همین خاطر سعی می‌کنند به دیگران نزدیک نشوند زیرا در صورت صمیمت هیجانی، دیگران نقص آنها را کشف می‌کنند و از آنها فاصله می‌گیرند.

۶. شکست

وقتی این طرحواره وجود داشته باشد فرد احساس می‌کند که به اندازه دیگران در زندگی پیشرفت نکرده است. به اندازه دیگران باهوش نیست. او مدام خود را با دیگران مقایسه می‌کند و در این مقایسه خود را بی‌کفایت می‌بیند. خود را نالایق، بی‌استعداد، نادان یا ناموفق در نظر می‌گیرد.

۷. وابستگی/بی‌­کفایتی

اگر فردی این طرحواره را داشته باشد معقتد است که از عهده‌ی انجام هیچ کاری بر نمی‌آید، خود را ناتوان و درمانده می‌بیند و نیاز دارد کسی باشد تا نیازهای او را برآروده کند. حتی نمی‌تواند برای کارهای معمولی زندگی روزمره خود نیز برنامه‌ریزی کند. احساس می‌کند از پس زندگی، درآمد، کار، شغل و …. بر نخواهد آمد. به تصمیم‌های خود اعتمادی ندارد. از این رو به دنبال کسی می‌گردند که بتواند این کارها را انجام دهد. وقتی چنین فردی پیدا شد شدیداً به او وابسته می‌شوند.

۸. آسیب‌پذیری نسبت به ضرر و بیماری

کسانی که همیشه در انتظار وقوع یک فاجعه هستند معمولاً طرحواره‌ی آسیب پذیری دارند. از همه چیز می‌ترسند از بلایای طبیعی گرفته تا احتمال حمله‌ی آدم فضایی‌ها به زمین، از بیماری ساده گرفته تا بیماری لاعلاج. بنابراین مدام در اضطراب به سر می‌برند.

۹. گرفتار/خودتحول نیافته

وقتی کسی این طرحواره را داشته باشد هویت محکمی ندارد. او اغلب در دیگران ذوب می‌شود مانند پدر، مادر، دوست، معلم، استاد و حتی درمانگر. در واقع می‌توان گفت این افراد به اندازه کافی رشد نکرده‌اند و به فردیت کامل نرسیده‌اند. جلوی رشد اجتماعی آنها گرفته شده است. احساس می‌کند که با کسی که در او ذوب شده است دو روح در یک بدن هستند.

۱۰. اطاعت

اگر این طرحواره وجود داشته باشد فرد به منظور اجتناب از تنبیه شدن توسط دیگران به حرفهای آنها گوش می‌کند و سلطه‌ی خود را به دست آنها می‌دهد. این فرد نیازها و هیجان‌های خود را نادیده می‌گیرد تا به نیازها و هیجانهای دیگران رسیدگی کند. او فکر می‌کند که خواسته‌های خودش هیچ ارزشی ندارند و آنچه که مهم است نیازهای دیگران است.

۱۱. خود قربان­گری

وقتی فردی طرحواره قربانگری خود را داشته باشد با تمایل خودش و با میل خویش به دنبال ارضای نیازهای دیگران است. سرلوحه زندگی او ارضا کردن داوطلبانه نیازهای دیگران است. او فردی بسیار دلسوز و مهربان و غمخوار است. او اگر به کسی کمک نکند احساس خودخواهی و غرور می‌کند. از رنج بردن دیگران به شدت ناراحت می‌شود. البته خیلی خوب است که ما نسبت به نیازهای دیگران احساس مسئولیت بکنیم اما کسی که طرحواره قربانگری داشته باشد خود را در این راه فدا می‌کند.

۱۲. تأییدطلبی

وقتی این طرحواره وجود داشته باشد فرد مدام به دنبال تأیید دیگران است. او هر کاری می‌کند و خود را به آب و آتش می‌زند که دیگران تأییدش کنند. اگر دیگران او را تأیید نکنند به شدت غمگین و افسرده می‌شود. در این راه ممکن است نیازهای هیجانی‌اش را نادیده بگیرد. فرد دارای این طرحواره دوست دارد که همه او را دوست داشته باشند. او به دنبال تأیید و جلب توجه دیگران است. تا وقتی دیگران تأیید می‌کنند او احساس خوبی درباره خودش دارد.

۱۳. بازداری هیجانی

افرادی که طرحواره‌ی بازداری هیجانی دارند هیجانات خود را ابراز نمی‌کنند و تا بتوانند از موقعیت‌های هیجانی و صحبت کردن درباره هیجان‌های خود فرار می‌کنند. آنها به شدت از نظر هیجانی خشک و بی‌عاطفه‌اند. نه دلسوزی، نه محبت و نه پرخاشگری خود را ابراز می‌کنند. بازداری هیجانی از آن طرحواره های ناسازگار است که مانع ابراز محبت و همدلی به دیگران می‌شود.

۱۴. استانداردهای سفت‌وسخت/انتقادجویی

یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار که آدمهای کمال‌گرا به خاطر داشتن آن به شدت به دنبال رسیدن به استاندارهای بسیار بالا هستند و در این راه جان و مال و لذت و شادی خود را فدا می‌کنند طرحواره‌ی استانداردهای سفت و سخت است. زمانی که به این استاندارها دست پیدا نمی‌کنند به شدت خودشان را سرزنش و از خود انتقاد می‌کنند. آنها با «زمان» اشتغال ذهنی دارند. همیشه از کمبود زمان شاکی هستند.

۱۵. منفی گرایی/بدبینی

یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار ، منفی‌گرایی و بدبینی است. درست است که زندگی جنبه‌های منفی مانند درد، بیماری، فقدان، ناامیدی، خیانت و …. دارد، اما وقتی کسی یکی از طرحواره های ناسازگار به نام طرحواره‌ی بدبینی و منفی‌گرایی داشته باشد صرفاً بر همین جبنه‌های منفی تأکید می‌کند. او حتی وقتی زندگی‌اش در وضعیت مناسبی قرار دارد باز هم بر همین جنبه‌های منفی زندگی تأکید می‌کند. در واقع او فقط نیمه‌ی خالی لیوان را می‌بیند.

۱۶. تنبیه‌­گرایی

یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار اولیه تنبیه‌گرایی است که اگر وجود داشته باشد وای به حال دیگرانی که با این فرد در رابطه هستند. او دیگران را به خاطر اشتباهات حتی خیلی کوچک شدیداً تنبیه می‌کند. در بسیاری موارد این اشتباهات کوچک صرفاً برداشت شخصی فردِ دارای طرحواره‌ی تنبیه‌گرایی است. اما به هر حال او دیگران را سرزنش می‌کند، انتقاد می‌کند و یا به روش‌های دیگری آنها را تنبیه می‌کند. آنها حتی خودشان را نمی‌بخشند چه برسد به دیگران. هیچ عذر و بهانه‌ای حتی از نوع موجه‌ نیز قابل قبول نیست. آنها نقص‌ها و محدودیت‌های انسانی را نمی‌پذیرند و معقتدند که هر اشتباهی نتیجه کم‌کاری است و باید تنبیه شود. رحم و بخشش در مرام آنها نیست. اگر با کسی در رابطه باشند ممکن است از اهرم قهر کردن برای تنبیه او استفاده کنند و جان عاشق بیچاره را به لب می‌رسانند.

۱۷. استحقاق/بزرگ‌­منشی

یکی دیگر از طرحواره های ناسازگار استحاق/بزرگ‌منشی است. در یک کلام می‌توان گفت کسی که طرحواره استحقاق/بزرگ‌منشی دارد آدم خودشیفته‌ای است. او خود را از دیگران یک سر و گردن بالاتر می‌بیند، احساس می‌کند از همه بهتر و مهمتر است. نیازی نمی‌بیند به دیگران توجه کند یا با آنها همدلی کند. تنها موضوع مهم در زندگی فقط خودشان هستند. از قوانین پیروی نمی‌کنند زیرا قوانین برای عوام است نه برای آنها. دیگران باید خود را در جلوی پای او قربانی کنند وگرنه احمق و نادان خواهند بود. نیازهای دیگران را در نظر نمی‌گیرند و برای رسیدن به اهداف خود بدون توجه به زمان و مکان، و حتی بدون توجه به این که نیازهای آنها چه هزینه‌ای برای دیگران دارد از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند.

۱۸. خودکنترلی/خودانضباطی ناکافی

آخرین طرحواره های ناسازگار، خودکنترلی/خودانضباطی ناکافی است. افرادی که زود خسته می‌شوند، حوصله انجام هیچ کاری را ندارند، برنامه مشخصی ندارند، و نمی‌توانند به برنامه‌های خود پای‌بند باشند دارای طرحواره‌ی خودکنترلی و خود انضباطی ناکافی هستند. در زندگی برای رسیدن به موفقیت باید لذت‌ها و هدفهای کوتاه‌مدت را کنار گذاشت تا بتوان برای رسیدن به اهداف بلندمدت کارهایی انجام داد، اما این افراد توانایی چشم‌پوشی از فعالیت‌های لذت‌بخش آنی را ندارند. آنها در زندگی خود روال منظمی را پیگری نمی‌کنند. آنها حتی نمی‌توانند هیجان‌های خود را کنترل کنند.

سبک‌های مقابله‌ای  در طرحواره درمانی

هر طرحواره‌ای بر اساس بدرفتاری‌ها و عدم ارضای نیازهای هیجانی اساسی شکل می‌گیرد بنابراین همراه با درد و ناراحتی زیادی همراه است. بعد از شکل گیری ممکن است طرحواره در موقعیت‌های مختلفی فعال شود و وقتی فعال می‌شود همان ناراحتی و درد هیجانی اولیه را بازتولید می‌کند. در نتیجه فرد تصمیم می‌گیرد به هر طریقی که شده ناراحتی خود را کاهش دهد. به روشهایی که فرد برای کاهش ناراحتی و درد هیجانی خود استفاده می‌کند سبک‌های مقابله‌ای گفته می‌شود. این سبک‌ها عبارت‌اند اجتناب، تسلیم و جبران افراطی.

سبک مقابله‌ای اجتناب

وقتی فرد از سبک مقابله‌ای اجتناب استفاده می‌کند طوری رفتار می‌کند که طرحواره هیچ گاه فعال نشود. مثلا از روابط صمیمی که ممکن است باعث طرد شدن وی شود اجتناب می‌کند، به مشروب و مواد مخدر رو می‌آورد یا درگیر روابط جنسی بی‌بند و بار می‌شود.

سبک مقابله‌ای تسلیم

وقتی شخصی از تسلیم استفاده کند طوری زندگی می‌کند که انگار طرحواره‌هایش حقیقت مسلم هستند. مثلا کسی که طرحواره‌ی رهاشدگی دارد دقیقاً به گونه‌ای رفتار می‌کند که مستحق طرد شدن باشد.

سبک مقابله‌ای جبران افراطی

گاهی اوقات فرد تصمیم می‌گیرد که طرحواره‌های خود را جبران کند. مثلا کسی که طرحواره بی‌اعتمادی دارد برای جبران آن بدون در نظر گرفتن شرایط به همه اعتماد می‌کند و از این رو دقیقاً مخالف طرحواره خود عمل می‌کند.

ذهنیت‌های طرحواره‌ای

وقتی یک طرحواره فعال می‌شود و فرد از سبک مقابله‌ای خاصی استفاده می‌کند در حالتی قرار می‌گیرد که به آن ذهنیت گفته می‌شود. بنابراین منظور ما از ذهنیت حالتی است که فرد همین اکنون در آن قرار دارد. این ذهنیت‌ها عبارت‌اند از ذهنیت‌های کودکانه، والد ناکارآمد، مقابله‌ای و بزرگسال.

تکنیک‌های طرحواره درمانی

در طرحواره درمانی برای تغییر طرحواره های ناسازگار اولیه و سبکهای مقابله‌ای از تکنیک‌های مختلفی شامل تکنیک‌های شناختی، تجربه‌ای و رفتاری استفاده می‌شود.

تکنیک‌های شناختی

طرحواره درمانی با استفاده از تکنیکهای شناختی سعی می‌کند بیمار را به این سمت هدایت کند که طرحواره‌ها غلط هستند. به عبارت دیگر به فرد کمک می‌کند که طرحواره‌ها را ببرد زیر سوال. آنها را به عنوان فرضیه‌ای در نظر بگیرد که درستی آنها را باید بررسی کرد. یکی از این تکنیکها بررسی شواهد تأیید کننده و رد کننده طرحواره است.

تکنیک‌های تجربه‌ای

وقتی بیمار متوجه شود که طرحواره‌های او غلط هستند درمانگر از تکنیک‌های تجربه‌ای استفاده می‌کند تا در سطح هیجانی نیز طرحواره‌ها را شکست دهد. مهمترین تکنیک این مرحله، تصویرسازی ذهنی است. با تصویرسازی ذهنی بیمار خاطرات دردناک دوره کودکی خود را مجسم می‌کند و درمانگر به او کمک می‌کند تا تأثیر این خاطرات دردناک به حداقل برسد.

تکنیک‌های رفتاری

در این مرحله درمانگر از بیمار می‌خواهد الگوها و عادات رفتاری خود را بر مبنای طرحواره‌های او بوده است تغییر دهد.

 

شما ممکن است این را هم بپسندید