اختلال چند شخصیتی ( اختلال هویت تجزیه ای یا اختلال شخصیت چندگانه)
اختلال چند شخصیتی
هنگامیکه در سال ۱۷۹۱ برای اولین بار اختلال هویت تجزیه ای در دختری ۲۰ ساله مشاهده گشت، شاید تصور نمیشد که برای انسانها در قرنهای پیش رو این اختلال تا این حد جالب توجه باشد که حتی فیلمهای بسیاری در این زمینه ساخته شود. هرچند که تشخیصهای بیشتر این اختلال به سال ۱۹۸۰ که ملاکهای تشخیصی اختلال هویت تجزیه ای در DSM III به صورت صریح و روشن بیان شد، برمیگردد. همچنین انتشار رمان پرطرفدار سیبل هم در سال ۱۹۷۳ که براساس شخصیتی واقعی نوشته شده بود در این افزایش توجه به اختلال هویت تجزیه ای، بیاثر نبود.
اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی)
اختلال چند شخصیتی ( اختلال هویت تجزیه ای ) که قبلا اختلال شخصیت چندگانه نامیده میشد، نوعی اختلال تجزیهای چشمگیر است که به موجب آن، بیمار دو یا تعداد بیشتری هویت مجزا را آشکار میسازد؛ که به طریقی برای کنترل کردن رفتار، جانشین یکدیگر میشوند. به نظر میرسد که هر هویت، سابقه شخصی، خودانگاره و نام متفاوتی دارد. در اکثر موارد، یک هویت غالبا درگیر میشود و اسم واقعی فرد را روی خود دارد، که هویت مجری است. در بیشتر مواقع هویت مجری هویت اصلی نیست و ممکن است هویتِ خوب سازگارشده باشد یا نباشد. سایر هویتها، هویتهای فرعی هستند.
هویتهای فرعی ممکن است از نظر جنسیت، سن، دستبرتری، خاطرات، دستخط، جهتگیری جنسی، نوع عینک، عاطفه غالب، زبان خارجی، دانش عمومیو حتی نوع آلرژی بسیار متفاوت باشند. آنها همچنین از نظر آرزوها، نگرشها، تمایلات، توانایی یادگیری، اصول اخلاقی، آهنگ کلام، نمرات شخصیت آزمونهای شخصیت و شاخصهای فیزیولوژیکی مانند ضربان قلب، فشار خون و EEG با یکدیگر متفاوت باشند. زنان مبتلا به این اختلال گزارش میدهند که آنها چندبار در ماه قاعده میشوند زیرا هر شخصیت دوره خاص خودش را دارد.
به گذار از یک هویت به هویت دیگر تعویض گفته میشود؛ که معمولا ناگهانی اتفاق میافتد. تعویض عموما در اثر یک رویداد استرس زا ایجاد میشود (گرچه که متخصصان بالینی با استفاده از هیپنوتیزم باعث تعویض نیز میشوند.)
چگونه شخصیتهای فرعی با یکدیگر ارتباط دارند؟
معمولا سه شیوه ارتباطی وجود دارد :
در ارتباطهای دوسر فراموشکارانه شخصیتهای فرعی هیج آگاهی از یکدیگر ندارند. برعکس، در الگوهای دوسر آگاه هر شخصیت فرعی به خوبی از بقیه آگاه است. آنها صدای دیگری را میشنوند و در میان خودشان صحبت میکنند.
در ارتباطهای یکسر فراموشکارانه (متداولترین الگوی ارتباطی) بعضی از شخصیتهای فرعی از دیگران باخبرند اما این آگاهی دوطرفه نیست. به آن هویتهایی که آگاه هستند شخصیتهای فرعی همهشیار گفته میشود که نظارهگرهای ساکتاند که کارها و تفکرات شخصیت فرعی دیگر را میبیند اما با آنها ارتباط ندارد. بعضی مواقع درحالی که یک شخصیت فرعی دیگر حاضر است، شخصیت فرعی همهشیار خودش را به صورت غیرمستقیم میشناساند؛ مانند توهمهای شنیداری یا نوشتن خودکار.
نشانههای دیگر اختلال هویت تجزیهای یا اختلال چند شخصیتی عبارتاند از: خلقوخوی افسرده، جرح خویشتن، اندیشهپردازی و اقدامات مکرر خودکشی و گریز.
یادزدودگی تقریبا همیشه به شکلهای مختلف وجود دارد. بیماران مبتلا به اختلال چند شخصیتی معمولا خاطرات اتوبیوگرافیک خود، مخصوصا خاطرات متعلق به رویدادهای کودکی، را به یاد نمیآورند. فواصل زمانی عاری از خاطرات روی پیوستار حافظه معمولا مرز دقیق و مشخص دارند که این موضوع با افت نرمال در توان بازیابی خاطرات کودکی مغایرت دارد. یادزدودگی گسستگی مبتلایان (اختلال چند شخصیتی) اختلال هویت تجزیهای به سه شیوه اصلی بروز پیدا میکند:
- خلاهایی در حافظه دور رویدادهای زندگی شخصی؛ برخی رویدادهای مهم زندگی ۲) لغزشهایی در حافظه معمول فرد و ۳) پی بردن به شواهدی از اقدامات و کارهای روزمره ای که فرد انجام داده است؛ اما آنها را به یاد ندارد.
اختلال هویت تجزیهای یا اختلال چند شخصیتی معمولا در کودکی شروع میشود، هرچند اغلب بیماران هنگام تشخیص، ۲۰ تا ۳۰، یا ۴۰ تا ۵۰ ساله هستند.
محققان بر این باورند که بیشتر موردهای گسستی هویت درگیر ۲یا۳ شخصیت فرعی هستند، اما مطالعات اخیر اعلام میکند که در ۵۰ درصد موارد، افراد بیش از ۱۰ هویت را نشان میدهد و میانگین تعداد هویتهای فرعی در هر بیمار بسیار بیشتر است (برای زنان ۱۵ تا و برای مردان ۸ هویت در هر بیمار) حتی برخی از بیماران از صد هویت خبر میدهند.
بسیاری از موارد گزارش شده اختلال هویت تجزیهای یا اختلال چند شخصیتی اکنون در مقایسه با گذشته، هویتهای غیرعادی تر و حتی عجیب و غریب (مانند حیوان بودن) و پیشینههای بسیار نامعقولتر ( مانند بهرهکشی شیطانی تشریفاتی در کودکی) را شامل میشوند.
ملاکهای تشخیصی DSM-5 برای اختلال هویت تجزیه ای ( اختلال چند شخصیتی )
A. گسیختگی هویت برحسب دو یا چند حالت متمایز مشخص میشود که ممکن است در برخی فرهنگها به عنوان تسخیرشدگی تعبیر شود. گسیختگی هویت موارد زیر را دربرمیگیرد: وقفه چشمگیر در احساس خویشتن و احساس عاملیت، همراه با تغییرات در عواطف، رفتار، هشیاری، حافظه، ادراک، شناخت و یا کارکرد حسی- حرکتی. این علایم و نشانه ها را ممکن است دیگران مشاهده کنند یا خود فرد آنها را شرح دهد.
B. خلاءهای مکرر در یادآوری رویدادهای روزمره، اطلاعات شخصی مهم و یا رویدادهای آسیبزا که با فراموشی عادی همخوانی ندارد.
C. این نشانهها از لحاظ بالینی موجب ناراحتی یا نقص قابل ملاحظهای در کارکرد اجتماعی، شغلی یا زمینههای مهم دیگر میشوند.
D. این اختلال بخش بهنجاری از روال فرهنگی یا دینی مورد پذیرش عام نیست.
توجه: در کودکان برای این نشانهها برحسب همبازیهای خیالی یا بازیهای خیالی دیگر نمیتوان تبیین بهتری به دست داد.
E. این نشانهها ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده (مثل فراموشی موقتی ناشی از مسمومیت با الکل یا رفتار آشفته طی این مسمومیت) یا عارضه جسمانی دیگر (مثل حملههای صرع محدود و پیچیده) نیستند.
دورههای پایدار گسستگی هویت ممکن است موقعی رخ دهند که فرد تحت فشارهای روانی شدید و یا طولانی باشد. در بسیاری از موارد، اختلال چند شخصیتی یا اختلال هویت تجزیهای به شکل تسخیرشدگی، و در موارد معدودی از حالات غیر تسخیری، بروز هویتهای دیگر بسیار آشکار است. بیشتر کسانی که اختلال هویت تجزیهای از نوع غیر تسخیری دارند، گسستگی هویت خود را طی دورههای طولانی به طور آشکار نشان نمیدهند. وقتی حالات شخصیت متناوب به طور مستقیم مشاهده نشوند، اختلال را میتوان از راه دو مجموعه از نشانهها شناسایی کرد: ۱) تغییرات یا گسستگیهای ناگهانی در حس خویشتن یا حس عاملیت ( ملاک A) و ۲) یادزدودگیهای گسستگی مکرر یا عود کننده (ملاک B).
نشانههای ملاک A شامل گسستگیهای تجربه است که میتواند بر هر جنبهای از کارکرد فرد تاثیر بگذارد. مبتلایان به اختلال هویت تجزیهای (اختلال چند شخصیتی) ممکن است اظهار دارند که احساس میکنند ناگهان به مشاهده گر مسخ شخصیت شده گفتار و اعمال خودشان تبدیل میشوند، که انگار توانایی متوقف کردن آنها را ندارند. چنین افرادی ممکن است از صداهایی هم سخن بگویند. در برخی موارد صدا ها به شکل جریان افکار چندگانه و گیج کننده ای احساس میشوند که فرد بر آنها هیچ کنترلی ندارد. امکان دارد هیجانهای جدید، تکانهها و حتی گفتار یا اعمال دیگری ناگهان ظاهر شوند که فرد احساس مالکیت یا کنترل شخصی بر آنها ندارد (احساس عاملیت)
از لحاظ بالینی، اولین تغییرات گسستگی در هویت احتمالا به شکل استفاده ازضمیر جمع «ما» به جای «من»، یا به کار بردن «او» یا «آنها» به صورت نابجا و نامناسب نشان داده میشود. علاوه بر آن بیماران ممکن است به خودشان با استفاده از نام کوچک اشاره کنند. بیماران معمولا عمیقا احساس میکنند که وجودشان از درون به دو یا یا چند قسمت تقسیم شده است یا بین اجزای تقسیم شده مناقشات درونی و شخصی شده وجود دارد.
سایر نشانهها غیرمعیاری (کمککننده به تشخیص): اکثر بیماران مبتلا به اختلال چند شخصیتی(اختلال هویت تجزیهای) معیارهای لازم برای اختلالات خلقی، معمولا یکی از اختلالات طیف افسردگی را دارند. نوسانات خلقی سریع و فراوان، رایج هستند، اما علت آنها معمولا پدیدههای پسضربهای و پدیدههای گسستگی هستند نه یک اختلال خلقی چرخهای. بین نشانههای اضطراب، خواب آشفته و ملال در PTSD با نشانههای اختلال خلقی همپوشانی قابل توجهی وجود دارد. صفات شخصیتی وسواس فکری – عملی در اختلال هویت گسسته رایج هستند، و افراد مبتلا به اختلال هویت گسسته به طور مرتب نشانههای اختلال وسواس فکری – عملی نشان میدهند. کودکان زمان را کمتر به صورت خطی ادراک میکنند و احساسی که از آن دارند ناپیوستهتر است. آنها معمولا قادر نیستند ناپیوستگیهای گسسته در رفتارشان را خودشان شناسایی کنند.
علل اختلال هویت تجزیه ای یا اختلال چند شخصیتی
اختلال چند شخصیتی یا اختلال هویت تجزیه ای با تجربههای تروماتیک شدید در کودکی، معمولا بدرفتاری، رابطه قوی دارد. بدرفتاری فیزیکی و سوء استفاده جنسی بیشترین منبع ترومای کودکی معرفی میشوند.در واقع، شخصیت چندگانه ویژگیهای مشترکی با اختلال استرس پس از سانحه دارد. فرد مبتلا با آفریدن شخصیتی دیگر برای تحمل کردن بار مشکلات با آسیب کنار میآید.
فرد به ویژه به این علت آسیبپذیر است که شدیدا مستعد خودهیپنوتیزمی است، یعنی فرآیندی که فرد به وسیله آن میتواند به صورت ارادی خود را در حالتهای خلسه قرار دهد که شبیه القاهای هیپنوتیک رسمی است. در واقع فرد درمییابد که ایجاد شخصیت دیگر به وسیله خودهیپنوتیزمی او را از فشار عاطفی آزاد میکند، به طوریکه در آینده هر وقت که او با مشکلات عاطفی دیگری مواجه میشود، برای تحمل این فشار، شخصیتهای جدیدی را میآفریند.
چون همه کسانی که بدرفتاری دوران کودکی را تجربه میکنند، دچار اختلال هویت تجزیه ای نمیشوند، این موضوع نیز مطرح میشود که کسانی که دچار اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) میشوند، بیماریپذیری دارند. مدل شناختی – اجتماعی، اختلال هویت تجزیه ای را نتیجه یادگیری اجرای نقشهای اجتماعی میداند. طبق این مدل، همزادها در واکنش به القای درمانگران، رو به رو شدن با گزارشهای رسانهها درباره گسستگی هویت، یا عوامل فرهنگی دیگر ظاهر میشود.
بنابراین یکی از تلویحات این مدل آن است که گسستگی هویت میتواند در خلال درمان به وجود بیاید، اما این به این معنا نیست که این اختلال فریبکاری آگاهانه تلقی میشود. در واقع این دیدگاه معتقد است که این امر به صورت عمدی یا هشیار توسط فرد مبتلا پذیرفته نمیشود، بلکه به طور خودانگیخته با آگاهی کم یا بدون آگاهی رخ میدهد.
تحقیقات سیستماتیک درباره عوامل ژنتیکی چند سالی بیش نیست که آغاز شدهاند، اما مطالعات مقدماتی هیچ گونه شواهدی دال بر سهم قابل توجه ژنها در این اختلال به دست نیاوردهاند.
روان تحلیلگران باور دارند که اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) در اثر سرکوب ایجاد میشود؛ هر فردی از سرکوب تاحدی استفاده میکند اما افرادی که اختلال هویت تجزیه ای دارند خاطراتشان را به شدت سرکوب میکنند. این نظریات باور دارند که استفاده مستمر از سرکوب توسط یک تروما در کودکی برانگیخته شده است.
در مقابل رفتارگرایان اظهار میدارند که گسستگی در پاسخ به شرطیسازی کنشگر ایجاد میشود؛ افرادی که رویداد آسیبزا را تجربه میکنند ممکن است هنگامی که ذهنشان درگیر موضوعات دیگری شود، یک تسکین موقت پیدا کنند. هر دوی این دیدگاهها تا حدودی توسط پیشینه بیماران مبتلا به این اختلال حمایت میشوند، اما رفتارگراها نتوانستند توضیح دهند که رهایی موقتی ونرمال از یک خاطره رنجآور چگونه به یک بیماری پیچیده گسترش مییابد.
یافتههای فیزیولوژیک
گذر به نشریات جدید پزشکی به ویژه روانپزشکی نمایانگر این واقعیت است که پژوهشهای گسترده و متنوعی در زمینههای مختلف DID صورت گرفته است. بسیاری از آنها شامل آزمون بر روی یک فرد و یا مشاهده احوال کسی است که به تغییرات و تحولات زیادی در این زمینه دچار بوده است. در این حالتهای مختلف، اغلب برخی از نشانههای فیزیولوژیک تغییرات کاملاً مشخصی را بین این شخصیتهای مختلف نشان میدهند، در حالیکه در برخی دیگر از بیماران، این معیارها در حضور یا حاکمیت شخصیتهای مختلف ثابت باقی میمانند.
تصویر برداری از سیستم عصبی افراد مبتلا به اختلالات تجزیهای نشان داده که ساختارهای تشریحی یا فیزیولوژیک که مرتبط با حافظه هستند بزرگتر شده و لوب آهیانه کوچکتر از حالت یا وضعیت طبیعی گردیده است.
یک پژوهش دیگر نشان داده است که اختلافات موجود در شدت تمرکز، تغییرات خلق و خوی، میزان تنش عضلات در زمان ثبت و ضبط آنها در افرادِ مشکوک به بودن این تشخیص و در زمان وجود DID با شرایط عادی و ذاتی آنان متفاوت است. در برخی از این بیماران تصویرپردازیها تفاوتهایی را در زمان تحول و تغییر یک شخصیت به شخصیت دیگر نشان داده است. نظریاتی در مورد وجود شباهتها یا برخی از همگونیها بین DID و صرع مطرح شده بود که پس از انجام آزمونهای بیشتر، تشخیص صرع رد شد. در برخی از تصویرپردازیها از مغز، نشان داده شده که میزان جریان خون در رگهای مغزی در شرایط وجود یا حضور شخصیتهای مختلف، متفاوت است. همینطور، تغییرات بارز و مشخصی بین میزان جریان خون بین سوژههای مبتلا به DID و گروه شاهدِ سالم مشاهده شده است.
در یک برنامه پژوهشی دیگر، در افرادی که قبلاً در معرض استرسهای تروماتیک قرار گرفته بودند، همینطور در کسانی که بر اثر اختلالات روانپزشکانه مرتبط با استرس، در نهایت به اختلالات هویت تجزیهای یا DID دچار شده بودند، کاهش اندازه هیپوکامپ مشاهده شد. در همین بررسی حجم آمیگدال مغزی هم کاهش یافته بود. پارامترهای مختلف مرتبط با چشم یا در جریان اپتومتری و اطلاعات کسب شده در زمان حضور شخصیتهای مختلف با هم متفاوت بودند. در یک دو قلوی همسان، وجود عوامل ارثی در DID نشان داده شد.
شیوع اختلال چند شخصیتی
تعداد زنان گرفتار گسستگی هویت بیشتر از مردان است (تقریبا زنان سه تا نه برابر بیشتر از مردان، مبتلا به این اختلال تشخیص داده میشوند) و زنان هویتهای فرعی بیشتری از مردان دارند. برخی معتقدند که این اختلاف جنسیت برجسته، ناشی از نسبت خیلی بیشتر سواستفاده جنسی کودکی در زنان در مقایسه با مردان است؛ اما مردان بزرگسالی که این اختلال را دارند ممکن است نشانهها یا پیشینه آسیب را انکار کنند و این امر ممکن است به افزایش میزان تشخیصهای منفی کاذب منجر شود. زنان دارای گسستگی هویت اغلب دارای حالات گسستگی حاد هستند.
موضوعات تشخیصی مرتبط با فرهنگ
چند ویژگی گسستگی هویت ممکن است تحت تاثیر فرهنگ قرار گیرد، افراد دارای این اختلال ممکن است نشانههای عصبی داشته باشند که از لحاظ پزشکی توجیه نشده باشد اما در برخی از موقعیتهای فرهنگی شایع باشد. همچنین در موقعیتهایی که تسخیر هنجاری رایج است، هویتهای تجزیه شده ممکن است شکل تسخیر شدن ارواح، خدایان، شیاطین، یا شخصیتهای اسطوره ای را به خود گیرند. فرهنگپذیری یا ارتباط میان فرهنگی طولانی ممکن است ویژگیهای هویتهای دیگر را شکل دهد (مثلا در هندوستان ممکن است منحصرا به انگلیسی صحبت کند یا لباس غربی بپوشد).
همبودی اختلالات
افراد مبتلا به اختلال هویت تجزیهای (اختلال چند شخصیتی) معمولا تعداد زیادی اختلال همزمان را آشکار میسازند. مخصوصا اکثر آنها دچار PTSD میشوند. اختلالات دیگری که همبودی زیادی با این اختلال دارند عبارتند از: افسردگی، اختلالات مرتبط با آسیب و عامل استرسزا، اختلالات شخصیت (خصوصا مرزی)، اختلالات تبدیلی، اختلال نشانه جسمانی، اختلالات خوردن، مرتبط با مواد، وسواس فکری – عملی و اختلالات خواب.
تشخیص افتراقی اختلال چند شخصیتی
اختلال افسردگی اساسی. مبتلایان اختلال هویت تجزیه ای اغلب افسردهاند و امکان دارد نشانههای آنان ملاکهای دوره افسرده اساسی را برآورده نماید. سنجش و ارزیابی دقیق نشان میدهد که این افسردگی در برخی از موارد با ملاکهای کامل اختلال افسردگی اساسی مطابقت ندارد. اختلال افسردگی مشخص دیگر در مبتلایان اختلال هویت تجزیه ای اغلب یک ویژگی مهم دارد: خلق افسرده و شناختها نوسان میکنند؛ زیرا این موارد در برخی از حالات هویت احساس میشوند، اما در حالات دیگر وجود ندارند.
اختلالهای دوقطبی. برای مبتلایان اختلال هویت تجزیه ای اغلب به اشتباه تشخیص اختلال دوقطبی، بیشتر مواقع دوقطبی نوع II، مطرح میشود. تغییرات نسبتا سریع در خلق مبتلایان این اختلال (معمولا طی چند دقیقه یا چند ساعت، برخلاف تغییرات خلقی آهسته تر در اختلالهای دوقطبی) ناشی از تغییرات ذهنی سریع در خلق است که معمولا در حالات گسستگی گزارش میشوند و گاهی با نوسان در سطوح فعالیت همراهاند.
اختلال استرس پس از سانحه. این تشخیص افتراقی مستلزم این است که متخصص بالینی وجود یا فقدان نشانههای گسستگی را که مشخصه اختلال استرس حاد یا اختلال استرس پس از سانحه نیستند، تعیین کند. افرادی که گرفتار اختلال هویت تجزیه ای هستند نشانههای گسستگیای دارند که مربوط به اختلال استرس پس از سانحه نیست:
۱) یادزدودگیها برای بسیاری از رویدادهای روزمره
۲) واکنشهای تاخیری گسستی که ممکن است در پی محتوای واکنشهای تاخیری رخ دهند
۳) مزاحمتهای ایذایی از طریق حالات هویت گسستی در احساس خویشتن و عاملیت فرد
۴) تغییرات گهگاه و تمام عیار در میان حالات مختلف هویت.
اختلالهای روان پریشی. اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) ممکن است با اسکیزوفرنی یا اختلالهای روان پریشی اشتباه گرفته شود. صداهای ارتباطی درونی و شخصی در اختلال هویت تجزیه ای، به ویژه صدای یک کودک ممکن است با توهمهای روان پریشی اشتباه گرفته شود. مبتلایان این اختلال این گونه نشانهها را با هویتهای دیگری تجربه میکنند و برای این پدیدهها تبیینهای هذیانی ندارند، و اغلب مواقع نشانهها را به شیوه شخصی شدهای توصیف میکنند.
همچنین تشخیص افتراقی اختلال هویت تجزیه ای با اختلالهایی مانند اختلالهای ناشی از مواد یا دارو، اختلالهای شخصیت خصوصا نوع مرزی، اختلال تبدیلی و اختلالهای حمله صرعی حایز اهمیت است.
درمان اختلال چند شخصیتی یا اختلال هویت تجزیه ای
در مورد بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیهای، رایجترین روشهای درمانی بر این فرض است که این اختلال توسط آسیب ایجاد میشود. اغلب درمانگران به عنوان هدف نهایی درمان، هویتهای فرعی را که قبلاً مجزا بودهاند، در شخصیت مجری ادغام میکنند. در صورتیکه ادغام موفقیت آمیز باشد، سرانجام بیمار شخصیت یکپارچهای را تشکیل میدهد.
درمان شناختی به صورت یکپارچهسازی تاکتیکی است. در رویکرد شناختی درمانگر افکار خودکار بیمار را شناسایی میکند، مهارتهای مقابله و مبارزه با افکار نامعقول را به بیمار یاد میدهد و میکوشد علت اینکه بیمار این افکار را میپذیرد را دریابد.
درمان اختلال هویت تجزیه ای، مستلزم هدایت تدریجی بیمار به سوی فروپاشی حصارهایی است که بین شخصیتهایش کشیده شده است. روانشناسان از این شخصیتها به عنوان دیگران یاد میکنند. این فرایند مشتمل بر این مراحل است:
۱) آگاه نمودن بیمار از وجود این دیگران و آشنایی تدریجی با آنان
۲) درک اهدافی که هریک از دیگران برای تامین آنها خلق شده اند
۳) یادگیری شیوههای جدید سازگاری و دریافت حمایت کافی تا بدانجا که سطح تحمل فرد برای آگاهی از خاطرات و حوادث آسیب زا افزایش یابد
۴) مرور حوادث آسیب زای اولیه و رویارویی با آنها
۵) درک تدریجی چگونگی تاثیرگذاری حوادث آسیبزا بر بسیاری از شیوههای سازگاری فرد و نیز فهم و یادگیری تفاوتهای زمان حاضر با گذشته، به گونهای که فرصت استفاده از راهبردهای سازگارانه جدیدتر و سالمتر برایش فراهم گردد.
هیپنوتیزم هم در درمان شناختی و هم به صورت گستردهتر در درمان روانپویشی به کار میرود. در درمان روانپویشی، اولین گام آگاه ساختن بیمار از مشکل اوست. درمانگر، در حالت هیپنوتیزم، خودهای دیگر را فرا میخواند و به آنها اجازه میدهد آزادانه صحبت کنند. به علاوه، از خود بیمار خواسته میشود که گوش فرا دهد و بعد از او را با این شخصیتها آشنا میکند. سپس به او گفته میشود وقتیکه از هیپنوتیزم بیرون میآید، این تجربه را یادآوری کند.
هیپنوتیزم، به علاوه داروهایی مانند بنزودیازپینها، باربیتوراتها، سدیم پنتوباربیتال، سدیم آموباربیتال، اغلب برای کمک به یادآوری خاطرات سرکوب شده و تجزیه شده، مورد استفاده قرار میگیرند. بیمار اغلب بعد از این کشف دچار پریشانی و آشوب زیادی میشود، ولی نگه داشتن اطلاعات مربوط به شخصیتهای متعدد، اهمیت زیادی دارد. بعد از اینکه بیمار را از شخصیتهای متعددش آگاه ساختند، درمانگر به بیمار توضیح میدهد که آنها محصول القای خودهیپنوتیزمی در سنین اولیه هستند بدون اینکه هیچگونه قصد هشیار یا مغرضانه در آنها دخالت داشته باشد.
به بیمار گفته میشود که او اکنون فرد بالغی است، نیرومند و توانا، و اگر جرئت آن را داشته باشد میتواند این تخیلات را بیرون براند و آنها را مغلوب کند، شخصیتهای دیگر ممکن است مخالفت کنند، یا بخواهند به زندگی خود ادامه دهند، ولی او تنها شخص واقعی اینجاست. فقط یک بدن و یک سر وجود دارد و شخصیتهای دیگر آفرینش او هستند. او درباره اینکه کدامیک از شخصیتها و چه جنبههایی از شخصیتها را نگه دارد حق تصمیمگیری خواهد داشت.
هیپنوتیزم درمانی معمولا میتواند از تکانههای خودتخریبی یا نشانههایی مثل از دست دادن موقت حافظه، توهمهای گسستگی، تجربههای نفوذ منفعل (قرار گرفتن تحت تاثیر افکار و احساساتی که تحت کنترل فرد نیستند) بکاهد.
دارو درمانی: مصاحبه به کمک دارو برای گرفتن شرح حال مفصلتر و شناسایی هویتهای ناشناخته مفید است. داروهای ضدافسردگی و ضداضطرابی میتوانند برای کمک به رواندرمانی مفید باشند. در بیماران خاص، داروهای ضدصرع مثل کاربامازوپین مفید بودهاند. طبق برخی گزارشها، SSRI ها، داروهای ضدتشج وبنزودیازپینها در کاهش نشانههای مزاحمت، بیشبرانگیختگی و اضطراب در بیماران اختلال هویت تجزیه ای تا اندازهای موثر واقع میشوند. گاهی مبتلایان به اختلال هویت تجزیه ای که مدتهاست بیمارند، به شدت به هم ریخته و زمینگیر شدهاند، و به سایر نورولیپتیکها پاسخ ندادهاند، به کلوزاپین پاسخ میدهند.
ECT: در مورد بعضی بیماران، ECT میتواند در بهبود اختلالات خلقی مقاوم مفید واقع شود بدون آنکه مشکلات حافظهای را وخیمتر سازد.
درمانهای مکمل اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی)
در گروهدرمانی با گروههایی که فقط از بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) تشکیل شده تاحدودی موقیت آمیز گزارش شدهاند.
خانوادهدرمانی یا زوج درمانی معمولا برای تثبیت روانی در بلندمدت مفید واقع میشود و از طریق آنها میتوان به فرایندهای پاتولوژیک در خانواده و در زوجین پرداخت.
انواع کاردرمانی و ابزاردرمانی، از قبیل هنردرمانی و حرکتدرمانی، نشان دادهاند که در درمان بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) به طرز خاصی مفید واقع میشوند. هنردرمانی به بیماران مبتلا به اختلال هویت تجزیه ای کمک میکند تا افکار، احساسات، تصاویر ذهنی و مناقشات درونی خود را، که قادر به زبان آوردن نیستند، به روش امنتری ابراز کنند.
فیلم شناسی اختلال هویت تجزیه ای یا اختلال چند شخصیتی
اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) از موضوعات جالب توجه برای فیلمسازان بوده و فیلمهای مختلفی در این حوزه ساخته شده است که از میان آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: جزیره شاتر با بازی لئوناردو دی کاپریو و کارگردانی مارتین اسکورسیزی، باشگاه مبارزه با بازی ادوارد نورتون و برد پیت و کارگردانی دیوید فینچر، هویت با بازی جان کیوساک و کارگردانی جیمز منگولد، پنجره مخفی با بازی جانی دپ و کارگردانی دیوید کپ، سه چهره ایو با بازی جوآن وودوارد و کارگردانی نانالی جانسون و ….
فیلم سینمایی سه چهره ایو با موضوع اختلال هویت تجزیه ای (اختلال چند شخصیتی) را ببینید :
منابع:
آسیب شناسی روانی بر اساس DSM/گنجی