برونر : نظریه یادگیری اکتشافی جروم برونر (Jerome S Brunner)

برونر : نظریه یادگیری اکتشافی جروم برونر Jerome S Brunner

بیوگرافی:

روانشناس تربیتی برجسته آمریکایی که مطالعات زیادی درباره رفتارشناختی و اجتماعی دارد. و یافته های او درباره یادگیری و آموزش در محیط مدرسه مورد استفاده قرار گرفته اند.

یکی از چهره های برجسته روانشناسی تربیتی با گرایش روانشناسی شناختی سازنده گرا در قرن بیستم و بیست ویکم، برونر است. سازنده گرایی اجتماعی نامی است که پیاژه، برونر و ویگوتسکی را گرد هم میآورد. وی با تدوین یک نظریه آموزشی، به توسعه رشته های روانشناسی تربیتی و برنامه ریزی درسی کمک های ارزشمندی نموده است. این متفکر یکصد ساله، متولد خانوادهای یهودی در نیویورک ۱۹۱۵ (دانش آموخته دانشگاه های دوک و هاروارد است. از هاروارد، دکترای روانشناسی گرفت ( ۱۹۴۱ ). با آلپورت، همکار پژوهشی بود. پس از دکترا و در جریان جنگ جهانی، با ارتش آمریکا به عنوان روانشناس، همکاری داشت. سرگرمی عمده او سفرهای دریایی بوده است.

برونر رساله دکتری خود را درباره فنون مبلغان نازی نوشت. سپس در جنگ جهانی دوم وارد جنگ شد و روی جنگ روان شناختی کار کرد و سپس به روانشناسی تربیتی تمایل پیدا کرد ( شعاری نژاد، ۱۳۷۵).

نظریه برونر بیشتر از هر نظریه دیگری بر فرآیند تفکر تاکید می کند. برونر نقش مهمی در شناسایی پیاژه و روانشناسی شناختی و معرفی روانشناسان شوروی به ویژه لوریا و ویگوتسکی در آمریکا دارد.

علاقمندی برونر به رشد شناختی کودکان منجر به ارائه دیدگاهی شد که از لحاظ قبول نقش عوامل محیطی و فرهنگی در رشد شناختی و زبانی کودکان، با پیاژه متفاوت بود. او نقش سازندهای در انقلاب شناختی دهه شصت، پس از نیم قرن سیطره رفتارگرایی بر علم روانشناسی داشت.

تعلقات فلسفی

: پیرو علاقمندی برونر به بحث ادراک و به دلیل تأثیرپذیری از کانت   ، لایبنیتز و روانشناسی گشتالت در دهه چهل، برونر نگاه جدیدی را به تعامل فرایندهای ادراکی با تأثیرات بیرونی ارائه داد که معرف دیدگاه سازنده گرای او در مورد ادراک و رشد هوش و شناخت است.

وی با دفاع از اهمیت تفکر شهودی )به عنوان یکی از منابع معرفت(، در نیل به یادگیری و در باب ، ارزش این تفکر را در کنار تفکر منطقی و تحلیلی خاطرنشان میسازد

برونر به رغم همسویی با دیویی در نقد دیدگاه ماشینی نسبت به ذهن انسان، عقبماندگی آمریکا از شوروی در پیشرفت علمی را) به طور مثال، پرتاب اسپوتنیک به فضا توسط شوروی در ( ۱۹۵۷ ، حاصل پیروی از پیشرفتگرایی تجربه محوری میدانست که از لحاظ فلسفی بر نظریه دیویی استوار بود . برونر با دیویی در اینکه تربیت باید در هماهنگی و اشتراک فرد با آگاهی اجتماعی دیگران، پیش رود موافق است و بالاتر از آن، به نوآوری و فراتر رفتن از فرهنگ جاری نیز تأکید دارد.

ویگوتسکی ۹۱ از شخصیت هایی است که نگاه فرهنگی و سازنده گرای برونر نسبت به انسان و ماهیت دانش را، از خود متأثر ساخته است.

برونر (۱۹۶۲) سازنده گرا، معتقد است که ذهن انسان، از طریق تعامل با انسانهای دیگر و فرهنگ، ساخته میشود و فعالیتهای عقلانی درونی، تداوم گفتگوست. خرد انسان امری صرفاً شخصی نیست؛ بلکه امری جمعی است. جایگزینی مفاهیم فرهنگ، معناسازی و حکایت ، به جای مفاهیم ساختار، اکتشاف و تفکر شهودی، در دهه نود، ناشی از همین تأثیرپذیری او از ویگوتسکی است.

برونر مانند پیاژه :

از روش کلینیکال ( بالینی) clinical method  استفاده می کرد و اعتقاد به شکل گیری ساخت ها در طی مراحل داشت. اما برونر با پیاژه در زمینه های زیر تفاوت داشت:

اهمیت زبان در رشد ذهن:

در نگاه پیاژه: نقش زبان از ابزار ارتباطی فراتر نمی رود‌.

در نگاه برونر: به روانشناسان روسی نزدیک می شود و بر اهمیت زبان تاکید دارد.

 اهمیت بیشتر برای یادگیری و بالابردن انگیزه یادگیری و اهمیت قائل شدن برای آموزش:

نگاه پیاژه به تعلیم و تربیت به این صورت بود که یافته های روانشناسی رشد باید زیر بنای آموزش شود و تعلیم و تربیت باید خودش را با رشد منطبق کند.

اما نگاه برونر به تعلیم و تربیت به این صورت است که تعلیم و تربیت نقش فعال دارد، زبان و محیط هم جزء آموزش و پرورش است، با آموزش می توان مراحل رشد را دست کاری کرد‌.

برونر برخلاف پیاژه معتقد بود محیط غنی می تواند روی رشد تاثیر بگذارد. پیاژه علی رغم اهمیت قائل شدن برای آموزش و تعلیم و تربیت، آموزش را مستقیما در نظریه خود دخالت نمی دهد ( برعکس برونر) اما برونر می خواهد رشد ذهنی را تسریع ببخشد.

در نظام پیاژه مراحل تحول ذهنی با سن ارتباط دارد و متوسط افراد، سن معین دارند و با آموزش دست کاری نمی شود. در حالی که پیاژه آمادگی شناختی یادگیرنده را توانایی درک او از عملیات منطقی می داند، برونر می گوید آمادگی یعنی این که موضوع مورد یادگیری برای یادگیرنده ای که می خواهد آن را بیاموزد آماده شده باشد ( تاثیر آموزش و پرورش بر رشد خوش بینانه تر است). برونر می گوید ما باید رشد ذهنی را با یادگیری و آموزش گره بزنیم.

ارتباط رشد ذهنی با دانش ( معرفت) knowledge  و تعلیم و تربیت

برای پیاژه تکریم ذهن مهم است اما در نظریه برونر هرگونه نظریه رشدی باید پیوند قوی با تعلیم و تربیت داشته باشد و گرنه نظریه ای معرفتی است. ممکن است سوال شود که :

1-   چرا برونر بر این که رشد را تا حدی تابع آموزش قرار دهد تاکید دارد؟

2-   چرا برونر می خواهد رشد ذهنی را تسریع بخشد؟

در جواب می توان گفت:

در سنت آمریکایی ( اصالت عمل pragmatism، اصالت کارکرد functionalism، اصالت ابزار instrumentalism ) خود ذهن مهم نیست بلکه ذهن نقشه هایی برای عمل است (plans of idea ) و مواد ذهنی که در عمل مفید نباشد از بین می روند ( نگاه داروینی) و این نگاه عامل اصلی ایجاد رشته کاربردی روانشناسی مانند روانشناسی صنعتی و روانسنجی شده است. به عبارت دیگر آمریکائیان به صورت تقلیل گرایانه reductionism روانشناسی را به صورت Learning درآورده اند.

به نظر آمریکائیان سیستم متاثر از دیویی حالت رقابت جویی را ازبین برده، هم چنین پیشرفت های کشور رقیب یعنی شوروی ناشی از آموزش و پرورش ان است و پایه های آموزش و پرورش هم در روانشناسی است و معروف ترین روانشناسان آن ها هم ویگوتسکی و لوریا. در نهایت برای جبران عقب ماندگی زمانی از شوروی باید از طریق آموزش و پرورش و به کمک تسریع رشد یا جلو انداختن مراحل رشد اقدام کرد.

در نهایت برونر سمیناری بین المللی تشکیل داد  (کنفرانسی در وودزهول در ۱۹۵۹، متشکل از ۳۵ نفر از متخصصان تراز اول تعلیم و تربیت و روانشناسی و علوم  همچون اسکینر، گانیه، اینهلدر و جورج میلر ، به ریاست وی است که به منظور بررسی و اصلاح نظام آموزشی و برنامه ریزی درسی آمریکا، پس از پرتاب اسپوتنیک به فضا توسط شوروی سابق، تشکیل شد ) و پس از آن مقالات و سخنرانی های آن کنفرانس را در کتاب به سوی نظریه اموزش و پرورش ( روش آموزش و پرورش ) جمع بندی کرد و سرانجام به این نتیجه رسید که باید کتب درسی را تغییر داد.

کتاب روش آموزش و پرورش، مشتمل بر مباحث ساختار موضوع و اهمیت آن در انتقال یادگیری، آمادگی برای یادگیری، تفکر شهودی، انگیزۀ یادگیری و نهایتاً کمک به تدریس از طریق تربیت معلم و ارتقای وسایل کمک آموزشی است

 از نظر برونر یادگیری در آموزش و پرورش دارای ویژگی های زیر است:

1-    انگیزه ملی اجتماعی: به نظر برونر در نظریه رفتارگرایی انگیزه وجود ندارد و نظام دیویی هم انگیزه را از بین برده. منظور از انگیزه هم انگیزه اجتماعی و ملی است. به نظر او رفتارگرایی با انگیزه موافق نیست و در نظام دیویی هم انگیزه آن قدر فردی شده که عملا انگیزه آموزش و پرورشی را نمی توان دخالت داد.

2-    چارچوب یا اسکلت بندی: یادگیری طوطی وار و شرطی شدن، یادگیری واقعی نیست. یادگیری باید در قالب و به طوری قیاسی صورت گیرد.

3-    یادگیری اکتشافی: یادگیرنده متناسب با ساخت ذهنی خود دنبال یادگیری برود، یعنی مطالب را هضم کند و با ساخت از پیش ساخته و از پیش تعیین شده برخورد کند.

مراحل رشد شناختی برونر :

1-   مرحله شناخت های عملی یا مرحله بازنمایی های حرکتی یا عملی enactive ( یک تا ۳ سالگی):

تقریبا معادل حسی – حرکتی پیاژه است، تفکر کودک همان عمل کردن کودک است، کودک به واسطه دست کاری اشیاء آن ها را می شناسد. مثلا کودک نمی تواند محل قرار گرفتن فروشگاه نزدیک خانه شان را بیان کند اما می تواند شما را از راهی که قبلا رفته به آن جا ببرد.

2-   مرحله بازنمایی تجسمی یا تصویری Iconic ( سه  تا پنج سالگی):

کودک وابستگی به خصوصی به حواس، به ویژه حس بینایی دارد، بدون نیاز به عمل، دست ورزی ذهنی روی اشیاء را انجام می دهد. رویدادهای زندگی خود را غالبا به صورت تصاویر ذهنی حفظ می کند.

3-  مرحله بازنمایی نمادین Symbolic ( حدود ۹ سالگی به مرحله نمادین رشد می رسد):

این مرحله با کسب یک نظام نمادی فرا می رسد که مهمترین آن ها زبان است. کودک از شناخت های عملی و تجسمی مستغنی می شود و شناخت نمادین پیدا می کند. یادگیری ها و تجربه هایش را می تواند به زبان برگرداند و به کمک زبان به عنوان ابزار تفکر، فکر کند.

مقایسه هایی بین برونر و پیاژه :

پیاژه؛ تفکر کودک را بر اساس نظامی از منطق درونی می داند که از طریق سازماندهی و سازگاری او با تجربه های جدید رشد کرده و تکامل می یابد.

برونر ؛ بیشتر از منطق و ساخت های منطقی، زبان و قوانین نحوی (گرامری) اهمیت دارد.

پیاژه؛ رشد ادراکی (ذهنی) به منزله نتیجه maturation صرف و فرایند یا فراشد درونی شدن اشکال منطقی در طول زمان تلقی می شود.

برونر : تفکر نمادین در سنین پایین هم دیده می شود.

پیاژه: تفکر نمادین مربوط به سن خاصی است.

برونر : پیشرفته ترین نوع تفکر کودک که به کمک بزرگسالان به دست می آورد مناسب ترین نوع هم هست.

پیاژه: هر تفکری که کودک به کار می برد مناسب ترین نوع هم هست و کوشش بیشتر برای تحمیل بیشتر نامناسب است و گیجی ایجاد می کند.

برونر: فقدان نگهداری ذهنی بیشتر در نتیجه شناخت تجسمی منحرف شده ( مثلا تاثرات بصری) است تا صرف فقدان اشکال منطقی مناسب.

پیاژه: برونر معتقد است که من در مفهوم نگهداری ذهنی اشتباه می کنم. البته حق با اوست اما این بدان معنا نیست که برونر هم برای رسیدن به این به زمانی کمتر از ۳۰ سال نیاز داشته است. این رمز شگرف رشد است که بزرگتر ها هم مانند کوچک تر ها برای رسیدن به چیزی نیاز به زمان دارند.

منبع: دکترمحمد رضاجلالی

مطالب مرتبط