آسیب پذیری شناختی در برابر اختلالات

آسیب پذیری شناختی

آسیب پذیری شناختی فرض می کند که ادراک های برخی ویژگی های موقعیّت، تعیین کننده های مهمّ ترس و اضطراب هستند. در این الگو به جای تجربه های قبلی، ادراک های فرد از یک محّرک یا موقعیّت به عنوان جزء اصلی در ایجاد و نشان دادن ترس معرفی می شود. ادراک های مربوط به آسیب پذیری به عنوان یک ساختار شناختی فیلتر کننده اطّلاعات و هدایت کننده تجربیات، عقاید، هیجان ها و رفتارها به کار می رود. وقتی فردی با یک ساختار شناختی مشخّص وارد یک موقعیّت می شود، این ساختار شناختی، تجربه زیست شناختی، روان شناختی و رفتاری از آن موقعیّت را شکل می دهد.

در آسیب پذیری شناختی ترس های رایج معمولاً در قالب ادراک خطرناکی، تنفّر انگیز بودن، پیش بینی ناپذیری و کنترل ناپذیری مرتبط با آن ها مفهوم سازی می شود. این متغیّرها ادراک فرد از یک محّرک را در قالب طرح واره آسیب پذیری شناختی سازمان دهی می کند.کندال[۱] و اینگرام[۲] (۱۹۸۷؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶)  طرح واره را به عنوان بازنمایی دانش یا تجربیات زندگی یک فرد که به طور پیوسته ذخیره می شود و برای پالایش ادراکات و راهنمایی قضاوت ها به کار می رود تعریف می کنند. در اینن مورد طرح واره شامل ادراک یا حسّ عدم کنترل پذیری، عدم پیش بینی پذیری، خطر و تنفّر مورد انتظار هنگام تعامل با یک موقعیّت یا محّرک خاصّ می شود.

طرح واره آسیب پذیری یک فرد در مورد یک محّرک خاصّ به طور خودکار و معمولاً همزمان به دنبال ادراک یک محّرک یا شی وابسته به ترس[۳]  فعّال می شود. بنابراین لازم نیست که فرد به طور هوشیار به اطّلاعات مربوط به محّرکی خاصّ دسترسی داشته باشد تا بتواند نسبت به آن محّرک واکنش نشان دهد.در الگوی آسیب پذیری شناختی می توان دو تعیین کننده اصلی برای آسیب پذیری عنوان کرد: اوّل، صفات شخصیّتی فرد یا مزاج زیستی که شامل عواملی چون نااستوارای[۴] هیجانی، برون گرایی[۵]،

روان رنجورخویی[۶]، تسلّط بر نفس[۷]، حسّاسیّت تنفّر[۸]، و منبع کنترل[۹] می شود. به طور مثال حجم زیادی از پژوهش ها رابطه بین ترس و حسّاسیّت تنفّر رانشان داده اند( وودی[۱۰] و همکاران، ۲۰۰۵). امّا در اغلب موارد پژوهش ها به جای بررسی رابطه ترس و ویژگیی های شخصیّتی به بررسی رابطه حالت های اضطرابی و یا ویژگی های شخصیّتی پرداخته اند. بنابراین، در مورد شناسایی روابط ترس وو آسیب پذیری با ویژگی های شخصیّتی به پژوهش های بیشتری نیاز است (آرمفیلد ،۲۰۰۶). منبع احتمالی دیگر برای آسیب پذیری شناختی عوامل تجربه ای است. این عوامل هرگونه تجربه یادگیری مرتبط با محّرکی خاصّ است که شامل متغیّرهای وابسته به آسیب پذیری شناختی می شود.یادگیری فرد درباره محّرکی خاصّ می تواند به سه شیوه مختلف صورت گیرد (راچمن، ۱۹۷۷و۲۰۰۲).

خطر:

در الگوی آسیب پذیری شناختی در تلاش برای توصیف این که چرا یک محّرک در مقایسه با محّرک دیگر، پاسخ ترس بیشتر دیگری را فرا می خواند، درجه خطر آسیب ناشی از محّرک، یک تبیین مهمّ به نظر می رسد. اهمّیّت خطر یا آسیب رسانی به وسیله اغلب نظریه های سبب شناسی ترس مورد تأکید قرار گرفته است.  پژوهش های زیادی از فرضیه نقش خطر در سبب شناسی ترس حمایت می کنند. برای مثال تایلر[۱۱] و راچمن (۱۹۹۴، بهه نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶) دریافتند افرادی که از مارها می ترسند به طور معنی داری خطر مربوط به مار را بیش از اندازه پیش بینی می کنند (بیش برآورد می کنند) که نشان دهنده ساز و کار شناختی بالقوه ای در تفاوت بین افراد در ادراک خطر است.

هافمن(۲۰۰۸) معتقد است مواجهه درمانی شکلی از مداخله شناختی است که به طور خاصّی ادراک خطرناکی را تغییر می دهد. همچنین لایپزیتز[۱۲] و همکارانشش (۲۰۰۲، به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶) اظهار کردند %۳۹ از آزمودنی های مبتلا به هراس اظهار کردند ترس آن ها بر خطر و آسیب بالقوه متمرکز است. علاوه بر این مطالعات لوی[۱۳] و ماریو[۱۴] (۱۹۸۳؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶). نشان می دهد تفاوت های معنی داری میان ترس از حیوانات حتّی بعد از کنترل جنبه آسیب رسانی وجود دارد. بنابراین روشن است به جز خطر یا آسیب، سایر ویژگی های محّرک نیز در ایجاد ترس مهمّ هستند.

تنفّر:

دیگر فاکتور مهم در مدل آسیب پذیری شناختی تنفر است. تنفّر هیجانی بنیادی است که مورد توجّه روان شناسان بالینی قرار دارد. اگرچه باور بر این است که هیجان تنفّر نوعی هیجان وابسته به غذا است. داوی و همکارانش فرض کرده اند که ویژگی های تنفّر انگیزی برخی از محّرک ها ممکن است عامل ِعلّی مهمّی در ایجاد ترس بدون توجّه به خطر بالقوه آن ها باشد(داوی ،۱۹۹۴- ۱۹۹۱؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶)

فرض شده حالت های تنفّر یک محّرک خاصّ ناشی از تداعی بین محّرک و

۱- بیماری

۲- مکان های کثیف یا غذای آلوده

۳- محّرک های تنفّرانگیز خنثی مانند مدفوع، است.

با وجود این که تنفّر به عنوان عامل ایجاد ترس و حسّاسیّت تنفّر به عنوان ویژگی شخصیّتی بالقوه در تبیین ترسیدن یا نترسیدن از برخی ازحیوانات معقول به نظر می رسد، امّا در این مورد اشکالاتی نیز وجود دارد. اوّل این که مقیاس های تنفّر و حسّاسیّت های تنفّر که داوی به کار برده، از نظر روایی مورد تردید هستند. برای مثال حسّاسیّت تنفّر نسبت به حیوانات به وسیله مقیاسی که میزان آمادگی فرد در خوردن غذای فاسد را می سنجد اندازه گیری می شود. دوم این که پژوهش هایی که درباره تنفّر صورت گرفته، نتایج ضد و نقیضی داشته اند. داوی دریافت حتّی در گروهی از آزمودنی ها که به آن ها اطّلاعاتی درباره انتقال بیماری به وسیله حیوانی ناشناخته داده می شود؛ ترس این گروه بیشتر با ادراک آن ها از امکان حمله حیوان ارتباط دارد تا با ادراک آن ها از امکان انتقال آلودگی. همچنین آرنتز[۱۵] وو همکارانش(۱۹۹۳؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶) دریافتند تنفّر از عنکبوت نقش مهمّی در ترس از عنکبوت ها ندارد. البتّه در این پژوهش برایی سنجش تنفّر تنها از یک پرسش استفاده شد(«وقتی عنکبوتی را می بینیم مطمئنیم آن عنکبوت کثیف است») به همین دلیل تکیه بر این پژوهش ممکن است گمراه کننده باشد (آرمفیلد،۲۰۰۶).

با وجود مشکلاتی که پژوهش های مرتبط با اجتناب از بیماری دارند، حداقل در مورد برخی حیوانات می توان از مفهوم تنفّر و حسّاسیّت تنفّر استفاده کرد. برای مثال تاکر[۱۶] و بند[۱۷] (۱۹۹۷) دریافتند جنسیّت و حسّاسیّت تنفّر، ترس از حیوانات آسیب رسان را پیش بینی میی کنند.دیویسون[۱۸] و نیل[۱۹] (۱۹۹۴؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند ترس آزمودنی هایی که همگی زن بودند ازز قورباغه ناشی از تنفّر آن ها از قورباغه بود و نه خطرناک بودن قورباغه.همچنین وودی[۲۰] و همکارانش(۲۰۰۵) به این نتیجه رسیدند که درر مقایسه با اضطراب، تنفّر پیش بینی کننده قوی تری برای اجتناب از عنکبوت است.

به طور کُلّی در مورد رابطه ترس و تنفّر دو دیدگاه رقیبب وجود دارد.برخی پژوهشگران از جمله داوی،دیونگ[۲۱]،پیترز[۲۲]،واندرهالن[۲۳] و ماچت[۲۴] معتقدند تنفّر عامل علّی در ایجاد ترس است.. امّا برخی دیگر از پژوهشگران مانند ترپ[۲۵] و سالکوسکی[۲۶] معتقدند ترس، گرایش تنفّر کُلّی را که از قبل وجود دارد، تقویت می کند. برر اساس این دیدگاه واکنش تنفّر ممکن است بیانگر آسیب پذیری باشد نه عامل ِعلّی(ادواردز[۲۷] و سالکوسکی،۲۰۰۶۶).

غیرقابل پیش بینی بودن

در حالی که ادراک فرد از پیامد منفی یا آزارنده ممکن است در ایجاد ترس مهمّ باشد، سازوکارهای دیگری هم وجود دارند که در تبیین پیدایش ترس و اضطراب مهمّ به نظر می رسند. یکی از متغیّرهایی که به نظر می رسد در ظهور و دوام ترس و اضطراب نقش داشته باشد، عدم پیش بینی پذیری است (زولنسکی[۲۸] و همکاران، ۲۰۰۰) که در مدل آسیب پذیری شناختی به آن اشاره شده است و ممکن است رابطه نزدیکی با تردید داشته باشد. هردوی این متغیّرها برر فقدان دانش درباره برخی جنبه های یک محّرک، از قبیل هویّت، حرکت، یا مکان دلالت می کنند. مطالعات زیادی رابطه بین عدم پیش بینیی پذیری و تردید را با اضطراب و ترس نشان داده اند (باترفیلد[۲۹]، ۱۹۸۸؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶ ؛ کراسک[۳۰]، و همکاران، ۱۹۹۳).یکی از جنبه های مهمّ عدم پیش بینی پذیری در مورد دیدن حیوانات، حرکت حیوانات است. در پژوهش لیک[۳۱] و همکارانش(۱۹۷۸؛ به نقل ازز آرمفیلد،۲۰۰۶) گروهی از آزمودنی هایی که متقاعد شده بودند حرکات حیوانات مورد نظر، غیر قابل پیش بینی است در مقایسه با آزمودنیی هایی که متقاعد شده بودند کنش های حیوان قابل پیش بینی است، به طور معنی داری سطوح بالاتری از ترس را هم از نظر شناخت و هم از جنبه زیست شناختی نشان دادند.

مرکلباخ و همکارانش (۱۹۸۸؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶) نیز در پژوهشی یه این نتیجه رسیدند که عدم پیش بینی پذیری ادراک شده، مانند خطرناکی ادراک شده، با ترس از موضوعات مختلف همبستگی دارد. بر اساس این نتایج، اظهار شده است که توزیع ناهموار محّرک های ترس آور، که به طور معمول با نظریه آمادگی تبیین می شد، ممکن است به طور برجسته ای ناشی از ادراک عدم پیش بینی پذیری این محّرک ها باشد. همچنین در ادراک پیش بینی پذیری افراد فوبیک و غیر فوبیک تفاوت وجود دارد.راچمن و کاک[۳۲] (۱۹۹۲؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶)) دریافتند آزمودنی هایی که ترس زیادی از مارها یا عنکبوت ها داشتند، در مقایسه با گروه کنترل، این حیوانات را به طور معنی داری کمترر قابل پیش بینی می دانستند در حالی که ماهیّت واقعی رابطه ترس و عدم پیش بینی پذیری مورد بررسی قرار نگرفته است، احتمالاً افزایش اطّلاعات درباره حرکات یک حیوان ترس آور موجب کاهش عدم پیش بینی پذیری ادراک شده می شود که آن نیز موجب کاهش ترس ذهنی می گردد. به نظر می رسد اضطراب وابسته به نامعلوم یا غیر قابل پیش بینی بودن رویدادها بازتاب ویژگی های زیستی ارثی باشند. برای مثال گانر[۳۳] و همکارانش(۱۹۸۴؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶) در یک بررسی دریافتند نوزادان یک ساله هنگام بازی با اسباب هایی مکانیکی، از اسباب بازی هایی که به طور ناگهانی و پیش بینی نشده شروع به حرکت می کنند بیشتر می ترسند تا اسباب بازی هایی که طبق یک برنامه پیش بینی شده شروع به حرکت می کنند. جالب این که پیش بینی پذیری طول مدّت زمانی که اسباب بازی در حرکت است، رابطه ای با ترس ندارد. این به آن معنی است که تنها برخی از جنبه های عدم پیش بینی پذیری یک محّرک در ایجاد ترس مهمّ است.

به نظر می رسد چندین بعد برای عدم پیش بینی پذیری و عدم اطمینان وجود دارد. برای مثال در مورد یک محّرک خاصّ این ابعاد عبارتند از: (۱) تردید در هویّت و در نتیجه در آسیب رسانی بالقوه محّرک؛ (۲) غیر قابل پیش بینی بودن محّرک؛ (۳) غیر قابل پیش بینی بودن یا نامعلوم بودن مواجهه با محّرک؛ (۴) غیر قابل پیش بینی بودن نزدیک شدن محّرک یا سعی در حمله به انسان؛ (۵) غیر قبل پیش بودن مدّت مواجهه؛ (۶) غیر قابل پیش بینی بودن شدّت یک رویداد آزارنده؛ (۷) غیر قابل پیش بینی بودن میزان آسیب واقعی در صورت برخورد با محّرک. احتمالاً برخی از این جنبه ها در تعیین ترسناک بودن محّرک مهم تر از سایر جنبه ها بوده و همچنین تفاوت های فردی در اهمّیّت دادن به جنبه های مختلف وجود دارد. با وجود حمایت های تجربی و مشهود از عدم پیش بینی پذیری به عنوان یک متغیّر وابسته به ترس، توجّه نظریِ نسبتاً کمی در مورد رابطه آن با هراس های خاصّ صورت گرفته است.

علاوه براین در حالی که جنبه های زیادی از محّرک های ترسناک در مورد اضطراب مورد پژوهش قرار گرفته، پژوهشگران از یافتن جنبه های اصلی ناتوان بوده اند. برای مثال دوگان[۳۴] و توماس[۳۵](۱۹۹۲؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶) دریافتند بزرگسالانی که به شدّت از سگ  می ترسند در مقایسه با آن هایی که ترس کمی از سگ دارند، بیشتر از پارس سگ، حرکات ناگهانی سگ، قاپیدن چیزی از سوی سگ، خرناس کشیدن و بالا پریدن سگ می ترسند. امّا دلایلی که در پس این قبیل ترس هاست مورد پژوهش قرار نگرفته است. برای مثال احتمال زیادی وجود دارد خرناس کشیدن رویدادی ترسناک باشد، زیرا نشان دهنده پرخاشگری و بنابراین نشانه خطر است. از طرف دیگر ترس از حرکت های ناگهانی، ممکن است بر ترس از غیر قابل پیش بینی بودن سگ ها دلالت کند و ترس از ناتوانی از فرار کردن اگر سگ بخواهد حمله کند.

آخرین چیزی که در مورد عدم پیش بینی پذیری در تعیین ترس شایان ذکر است، این است که پیش بینی پذیری یک محّرک ممکن است آزارنده یا آرامش دهنده باشد. برای مثال یک مار ممکن است در عملی قابل پیش بینی، هنگام مواجهه با انسان فرار کند یا به انسان حمله کند. بنابراین نمی توان فرض کردکه پیش بینی پذیری لزوماً مایه تسلّی است در حقیقت عدم پیش بینی پذیری طیفی از پیش بینی خوب تا پیش بینی آزاردهنده و درجات مختلفی از عدم پیش بینی پذیری بین این دو را در بر می گیرد. (زولنسکی[۳۶] و همکاران، ۲۰۰۰؛ آرمفیلد وو همکاران،۲۰۰۸۸).

 غیر قابل کنترل

متغیّر دیگر  آسیب پذیری شناختیکه به نظر می رسد با ترس و اضطراب رابطه داشته باشد، مهار ناپذیری یا عدم قابلیّت کنترل است. کنترل را می توان به عنوان اعتقاد فرد به این که پاسخی را که می تواند بر آزارنده بودن یک رویداد تأثیر بگذارد، در اختیار خود دارد تعریف کرد. اگرچه ممکن است فقدان کنترل به خودی خود برای خیلی از افراد اضطراب برانگیز باشد، در مورد یک محّرک خاصّ ابعاد مختلفی از عدم کنترل وجود دارد. به طور مثال این ابعاد می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • ناتوانی در کنترل کردن حرکت، رفتار، یا نزدیک شدن یک محّرک
  • فقدان کنترل فرد بر پاسخ خود در مواجهه با یک محّرک
  • ناتوانی در کنترل هنگام مواجهه با محّرک
  • ناتوانی در پرهیز از مواجهه، یا پایان دادن به مواجهه با یک محّرک

به نظر می رسد کنترل بر یک محّرک آزارنده می تواند پاسخ های زیست شناختی مختلف را در مقایسه با حالت فقدان کنترل، کاهش دهد. برای مثال ویس[۳۷] (۱۹۶۸و۱۹۷۱) دریافت موش هایی که ضربه های غیر قابل کنترل را تحمّل می کردند در مقایسه با موش هایی که میی توانستند فرار کنند، بیشتر به زخم معده دچار می شدند. میلر[۳۸] در بررسی منابع پژوهشی این موضوع دریافت که کنترل ابزاری در موردد رویدادهای محیطی آزارنده به کاهش انگیختگی شدید و در حال انتظار منتهی  می گردد. ملویل[۳۹] گزارش کرد زنانی که ترس از پروازز داشتند، نداشتن کنترل بر سرنوشت خود حین پرواز را عامل ترس خود می دانستند. بندورا دریافت افرادی که خودشان را در کنترلل رویدادهای بالقوه آزارنده ناتوان می دیدند، این رویدادها را نگران کننده و دارای پیامدهای آسیب رسان تصوّر می کردند و پاسخ های اجتنابی وابسته به ترس نسبت به این رویدادها نشان می دادند (میلر،۱۹۷۹؛ ملویل،۱۹۷۷؛بندورا،۱۹۸۳؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶).

با وجود پژوهش های حمایت کننده، نتایج پژوهش های مربوط به نقش علّی کنترل در مورد ترس متناقض هستند. برای مثال برخی پژوهش ها نشان داده اند کنترل پذیری ادراک شده ماهیّت آزارنده یک محّرک تنش زا را کاهش می دهد(گییر[۴۰] و مایسل[۴۱]،۱۹۷۲؛ گلاس[۴۲] و همکاران،۱۹۷۱). از طرفی در پژوهش های دیگری مانند پژوهش کراسک و همکارانش رابطه معنی داری بین کنترل ادراک شده وو ترس یافت نشد. البتّه کراسک و همکارانش در تبیین این نتیجه اظهار می دارند شاید این عدم رابطه به علّت عدم تناسب مدّت مشاهده  محّرک ترسناک (در این جا عنکبوت) با نگرانی واقعی آزمودنی ها درباره محّرک ترسناک باشد (کراسک و همکاران،۱۹۹۱).

رابطه عدم قابلیّت کنترل و عدم پیش بینی پذیری

یکی از مشکلاتی که در بررسی عدم قابلیّت کنترل وجود دارد این است که این سازه تا حدّی با عدم پیش بینی پذیری همپوشی دارد. در خیلی از موارد کنترل داشتن بر تحویل یا دریافت یک محّرک آزارنده، به کاهش پیش بینی پذیری منتهی می شود. برخی نظریه پردازان مانند آوریل[۴۳] ، بر این باورند که این ویژگی جزء پیش بینی پذیری است که اهمّیّتی اساسی در اثرات ضد اضطرابی کنترل نشان   میی دهد. در مقابل، سلیگمن اظهار می دارد داشتن کنترل، پیامدهای مهمّی در پس پیش بینی پذیری دارد. در حمایت از این طرح اخیر گییر وو مایسل(۱۹۷۲) دریافتند کنترل داشتن بر ارائه تصاویر آزارنده، در مقایسه با اطّلاع داشتن از زمان ارائه تصاویر آزارنده، به پاسخ رسانایی پوستی پایین تری منجر می شود.

ترکیب خطرناکی ادراک شده، تنفّرانگیزی ادراک شده،   مهار ناپذیری ادراک شده و پیش بینی ناپذیری ادراک شده، در بطن ترس ها قرار دارد. این متغیّرهای وابسته به ترس کاملاً مستقل نیستند، امّا در ایجاد آسیب پذیری ادراک شده فرد مشارکت دارند.در حقیقت، ادراک خطر، تنفّر، عدم پیش بینی پذیری و عدم کنترل پذیری در مورد ماهیّت آزارنده آسیب پذیری، جدایی ناپذیر به نظر می رسند. بنابراین می توان چنین فرض کرد ، ترس از حیوانات،  رانندگی، ارتفاع، طوفان و خیلی از موقعیّت های دیگر را می توان در قالب ادراک عدم کنترل پذیری، خطر، تنفّر، و عدم پیش بینی پذیری مرتبط با آن ها مفهوم سازی کرد (آرمفیلد،۲۰۰۶).

اصطلاح «آسیب پذیری» اخیراً به وسیله پژوهشگران در الگوی های مختلف اختلال های روان شناختی به کار گرفته شده، برای مثال، آسیب پذیری شناختی یکی از مفاهیم مهمّ در نظریه های شناختی افسردگی است (بیورز[۴۴] ، ۲۰۰۵؛ شر[۴۵] و همکاران، ۲۰۰۵؛تیمبرمات[۴۶]  وو بریت[۴۷]، ۲۰۰۴).آسیب پذیری ادراک شده یک احساس هیجانی و انگیزشی عمیق است که تجربه آمادگی برای یک پیامد آزارنده را باز نمایی می کند. مینکا[۴۸] و کیلسترم[۴۹](۱۹۷۸؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶) یکی از اوّلین تلاش ها را برای ارتباط دادن عدم پیش بینی پذیری و عدم کنترل پذیری رویدادهای آزارنده با آسیب شناسی روان انسان انجام داده اند. آن ها در بررسی منابع پژوهشی روان رنجوری تجربی اظهار کردند این وضعیّت که شامل اختلال شناختی، عاطفی و جسمی در جان دار است، ناشی از عدم کنترل و عدم توانایی پیش بینی رویداد آزارنده است. عدم کنترل پذیری وعدم پیش بینی پذیری ممکن است به شیوه ای پیچیده و نا شناخته به اضطراب و افسردگی منتهی شود. مهم ترین شاهد برای رابطه بین متغیّرهای آسیب پذیری شناختی و ترس از پژوهش آرمفیلد و ماتیسک[۵۰] (۱۹۹۶) به دست آمده که رابطه بین هر یک از این متغیّرها و ترس را بررسی کرده اند. در این پژوهش متغیّرهای آسیب پذیری شناختی  واریانس ترس را تبیین می کنند.

واکنش مؤثر خودکار[۵۱]

طرح واره شناختی به طور خودکار و به دو شیوه فراخوانده می شود. اوّلین فرآیند واکنش مؤثّر  خودکاراست که شبیه به فرآیندی است که اهمان توصیف کرده است. به این ترتیب که غیر ارادی و غیر منطقی بودن ماهیّت پاسخ وابسته به ترس در مقابل ادراک محّرک وابسته به ترس، ناشی از فرآیندی ناهشیار است (اهمان و همکاران،۱۹۸۵؛ به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶).

 ارزیابی شناختی کُلّی[۵۲] در مدل آسیب پذیری شناختی

دومین فرآیندی که به نظر می رسد به دنبال ادراک محّرک و فعّال شدن خودکار طرح واره آسیب پذیری رخ می دهد، پردازش شناختی و کنترل شده محّرک و اهمّیّت کُلّی آن برای فرد است.ارزیابی شناختی کُلّی آخرین مجموعه از فرآیندهایی است که قبل از آمایه پاسخ هوشیار فرد شروع شده و ممکن است شامل آمیزه ای از ارزیابی های هشیار، نیمه هشیار، ناهشیار باشد (آرمفیلد،۲۰۰۶).

خلاصه الگوی آسیب پذیری شناختی

تصویر زیر نمایش طرح کُلّی عوامل مربوط به آسیب شناسی مرتبط با الگوی آسیب پذیری شناختی را نشان می دهد. به طور خلاصه، یک محّرک به صورتی ناهشیار و خودکار موجب راه اندازی الگویآسیب پذیری شناختی مخصوص خود می شود.این الگو شامل ادراک عدم پیش بینی پذیری و عدم کنترل پذیری محّرک، به همراه احتمال بالقوه پیامد های منفی آن بوده که ممکن است با عامل خطر و تنفّر مرتبط باشد. محتوای این طرح واره  شناختی بر پایه تجربه های آموخته شده  در مورد محّرکی خاصّ بوده و به واسطه تفاوت های شخصیّتی مختلف تعدیل می گردد. به مجرد فعّال شدن طرح واره آسیب پذیری دو فرآیند موازی رخ می دهد.اوّلی واکنش مؤثّر خودکار سریع است که موجب می شود افراد پاسخ های فوری ترس را از خود نشان دهند. فرآیند دیگر، ارزیابی شناختی است که نسبتاً کندتر عمل می کند. عوامل شناختی مختلف دیگری نیز از قبیل سوگیری توجّهی بر ارزیابی شناختی کُلّی تأثیر گذاشته و تا حدّ کمتری موجب برانگیختن واکنش خودکار پیش از توجّه می شوند. آمایه پاسخ ناشی از این فرآیند، پاسخ های شناختی، هیجانی، زیست شناختی و رفتاری را در بر می گیرد. تعبیر پیامد این تعامل به طرح واره آسیب پذیری باز خورد داده و فرآیند شناختی را تعدیل می کند (آرمفیلد،۲۰۰۶).

تصویر الگوی آسیب پذیری شناختی سبب شناسی ترس و فرآیند ایجاد ترس

 آسیب پذیری شناختی

مقایسه آسیب پذیری شناختی با نظریه چند سطحی بارلو[۵۳]:

بارلو اظهار کرد ادراک آشفته در افراد دارای آسیب پذیری های زیست شناختی و روان شناختی موجب تشدید پاسخ هشدار در طول تجربه ترسناک می شود. بعداً بارلو  فرض کرد حس پیش بینی نا پذیری و کنترل ناپذیری عوامل مرکزی اضطراب هستند و فرض کرد که تعامل مجموعه این آسیب پذیری ها یا حسّاسیّت های ارثی با ایجاد اضطراب رابطه دارند.اینها آسیب پذیری های ارثی یا زیستی تعمیم یافته، آسیب پذیری های روان شناختی تعمیم یافته و آسیب پذیری های روان شناختی ویژه هستند. سومین مجموعه آسیب پذیری عواملی هستند که موجب ایجاد اختلال های اضطرابی ویژه ای چون بدکاری جنسی می شود(بارلو،۱۹۸۸و۲۰۰۳؛به نقل از آرمفیلد،۲۰۰۶).

با وجود اشاره به آسیب پذیری های روان شناختی، بین نظریه بارلو و نظریه آسیب پذیری شناختی مورد نظر این پژوهش، تفاوت های مهمّی وجود دارد. برای مثال، بارلو هنوز تکیه زیادی بر نظریه رفتاری دارد، در جاهای مختلفی علل ترس ها را ترکیبی از آسیب پذیری زیستی و تکاملی و   شیوه های یادگیری از طریق شرطی سازی، یادگیری مشاهده ای و انتقال اطّلاعات توصیف می کند.

امّا مهم ترین تفاوت نظریه بارلو و نظریه آسیب پذیری سه گانه با الگوی آسیب پذیری شناختی این است که بارلو عدم پیش بینی پذیری و عدم کنترل پذیری را تمرکز زیاد بر تهدید یا خطر احتمالی در آینده می داند که منتهی به ترس و اضطراب می شود. یک ناتوانی ادراک شده برای تأثیر گذاری بر رویدادها و پیامدهای ناشی از موضوعات بیمناک، در الگوی آسیب پذیری شناختی، مانند خطرناکی و تنفّر انگیزی به خودی خود پیامد های آزارنده محسوب شده و نه تنها به طور مستقیم با آمایه پاسخ ترس رابطه دارد بلکه به ادراک رویداد یا محّرک نیز پس خورد می دهد (آرمفیلد،۲۰۰۶).

[۱] -Kendall

[۲] -Ingram

[۳] -fear relevant

[۴] - lability

[۵] - extroversion

[۶] - neuroticism

[۷] - self mastery

[۸] - disgust sensitivity

[۹] -locus of control

[۱۰] -woody

[۱۱] -Taylor

[۱۲] - Lipsitz

[۱۳] - Levy

[۱۴] - Marteau

[۱۵] - Arntz

[۱۶] - Tucker

[۱۷] - Bond

[۱۸] - Davison

[۱۹] - Neale

[۲۰] -Woody

[۲۱] -Deiong

[۲۲] -Peters

[۲۳] -Vanderhallen

[۲۴] -Matchett

[۲۵] -Thorpe

[۲۶] -Salkovskis

[۲۷] - Edwards

[۲۸] - Zvolensky

[۲۹] - Butterfield

[۳۰] - Craske

[۳۱] -Lick

[۳۲] - Cuk

[۳۳] - Gunner

[۳۴] -Doogan

[۳۵] -Thomas

[۳۶] - Zvolensky

[۳۷] -weiss

[۳۸] - Miller

[۳۹] - Melwille

[۴۰] - Geer

[۴۱] - Maisel

[۴۲] - Glass

[۴۳] - Averill

[۴۴] -Beevers

[۴۵] -Scher

[۴۶] -Timbremoht

[۴۷] -Braet

[۴۸] - Mineka

[۴۹] - Kihlstrom

[۵۰] - Mattiske

[۵۱] - automatic affective reaction

[۵۲] - general cognitive evaluation

[۵۳] - Barlow

شما ممکن است این را هم بپسندید

۳ پاسخ‌ها

  1. فاطمه گفت:

    سلام .وقتتون بخیر و شادی
    چطوری میتونم رفرنس کامل رو دسترسی بهش پیدا کنم؟

  2. مریم گفت:

    عرض سلام . ممنون از مطلب . امکانش هست رفرنس ها رو کامل بذارین . برای کار پژوهشی نیاز دارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *