مهارت برقراری ارتباط موثر با دیگران لازمه زندگی اجتماعی
مهارت برقراری ارتباط موثر
در طول تاریخ، فقط بشر نبوده است که زندگی اجتماعی را پیشه کرده است بلکه موجودات دیگری نظیر انسان به این شیوه زندگی کرده و میکنند. یکی از شباهتهای زندگی اجتماعی انسانها و دیگر موجودات، ارتباطات آنها با یکدیگر است ولی واقعیت این است که ارتباط های بین فردی ما انسانها بحدی اهمیت دارد که وجه عمده تمایز زندگی جمعی انسان نسبت به دیگر موجودات را رقم می زند.
با مجموعه پکیج های آموزش مهارتهای زندگی به کودکان با روان راهنما همراه باشید
حال به نظر شما، اهمیت روابط بین فردی و ارتباطات مؤثر (مهارت برقراری ارتباط موثر) در زندگی ما انسانها در چه میباشد؟
چه ضرورتی وجود دارد که مهارت برقراری ارتباط موثر را فرا بگیریم؟
ارتباطات بین فردی اساس و شالوده هویت و کمال انسان است و مبنای اولیه پیوند وی با دیگران را تشکیل میدهد. ارتباطات مؤثر موجب شکوفائی افراد و بهبود کیفیت روابط میشود. این در حالی است که ارتباطات غیر مؤثر مانع از شکوفائی انسان میشود و برای روابط حکم سم را دارد و حتی روابط را تخریب میکند. ما درگیر ارتباطات میشویم تا هویت پیدا کنیم و با دیگران پیوند برقرار کرده و پیوندهای خود را عمیقتر کنیم و در ضمن ، مشکلات خود را رفع و امکانات موجود را پیدا کنیم؛ بدین ترتیب باید گفت که یکی از شاخصهای مهم زندگی سالم، ارتباطات بین فردی است. بدون شک روابط بین فردی مصداق خون حیات بخش جامعه انسانی را دارد.
گرایش انسان به تعامل برقرار کردن با دیگران دلایل زیادی دارد. مهمترین دلیل این است که برقرار کردن ارتباط با دیگران بسیاری از نیازهای او را برطرف میکند.
یافتهها دال بر آن است که نیازهای آدمی بر اساس یک سلسله مراتب میباشد. در کلیه سطوح این سلسله مراتب، ارتباطات یکی از ابزارهای اصلی و اولیه رفع نیازهای انسان است
تأثیر روابط بین فردی بر نیازهای فیزیولوژیک :
انساناساساً سعی در حفظ بقاء خود دارد و ارتباط بر قرار کردن به رفع این نیاز کمک میکند؛ نوزاد انسان در بدو تولد برای حفظ بقا از طریق گریه کردن (بعنوان اولین ابزار ارتباطی) به دیگران میفهماند که گرسنه است و یا دردی دارد. والدین و دیگران نیز متوجه این وسیله ارتباطی میشوند چرا که در غیر این صورت، نوزاد زنده نخواهد ماند.
بتدریج که نوزاد به کودک تبدیل میشود، علاوه بر بقاء ، برای رشد و سلامتی نیز، نیاز به ارتباط با دیگران دارد. یافتهها دال بر آن است که بزرگسالانی که در دوران کودکی با آنها بد رفتاری شده است (فقدان روابط بین فردی کارآمد) ، از لحاظ سلامت روانی با مشکلاتی مواجه میشوند.
ما انسانهای بزرگسال همچون یک نوزاد باید هم برای حفظ بقاء خود و هم رشد و پیشرفت و سلامتی، دائماً با دیگران در تعامل باشیم: ما مریض میشویم و به پزشک مراجعه میکنیم، ما در محیط دانشگاهی و شغلی خود نیاز به روابط اجتماعی با دیگران داریم و… (کافی است که روابطتان با دیگران دستخوش تغییر شود تا متوجه شوید، روابط بین فردی چه اهمیت شگرفی دارند).
ضمناً لازم است که به نتایج متعدد تحقیقات انجام شده دقت شود: “بین سلامت جسمانی انسان و روابطش با دیگران ارتباط نزدیکی وجود دارد.”
تأثیر روابط بین فردی بر نیاز به امنیت :
ارتباطات، نیاز ما به امنیت را نیز برطرف میکند. اگر شما ترم تابستانه گرفته باشید ولی به شما خوابگاه ندهند برای حفظ امنیت خود، به احتمال زیاد با مسئول خوابگاه یا امور دانشجویی صحبت کرده و مشکل خود را در میان میگذارید.
اگر محل سکونتان مورد حمله موریانهها واقع شود برای حفظ امنیت خود، به احتمال زیاد از کمک دیگران استفاده میکنید.
مهارتهای ارتباطی حتی ما را از کالاها و تولیدات مخرب و مرگبار نیز مصون میدارند وقتی غذایی برای سلامت انسان خطرناک تشخیص داده میشود، رسانهها مردم را از خطرناک بودن آن غذا مطلع میکنند.
تأثیر روابط بین فردی بر نیاز به تعلق خاطر داشتن:
همه ما به دنبال یافتن کسانی هستیم که با آنها احساس خوشبختی کرده و از ارتباط با آنها لذت برده و در کنار آنها تجارب بیشتری کسب کنیم. ما نیاز به معاشرت با دیگران و پذیرش و تأئید آنان داریم ضمن اینکه دوست داریم دیگران را بپذیریم و آنها را تأئید کنیم. نقطه مقابل این نیاز، احساس تنهایی است.
مورد بارز تعلق خاطر وقتی است که پس از صحبت با دیگران به خودتان گفته باشید: “ من تا حالا قضیه را اینگونه نگاه نکرده بودم.”
تأثیر روابط بین فردی بر نیاز به عزت نفس :
ما اولین طرز تلقی خود را در مورد خودمان از برداشت و نظر دیگران در مورد خویش کسب میکنیم.این فرآیند نگریستن به خود از منظر و دریچه چشم دیگران تا آخر عمر ادامه مییابد. بدین ترتیب، عزت نفس انسان در تمام مراحل زندگی او تحت تأثیر نحوه ارتباط دیگران با اوست . به همین دلیل کسانی که فاقد مهارتهای لازم برای ارتباطات میان فردیاند، ممکن است که در برخی از عرصههای زندگی موفق باشند اما به دلیل ضعف در ارتباطات به حس اساسی رضایت از خود، دیگران و در مجموع زندگی، نخواهند رسید.
تأثیر روابط بین فردی بر نیاز به خود شکوفائی:
اگر نگاهی گذارا به فعالیتهای خود داشته باشیم میبینیم که ما بعنوان انسان بدنبال چیزهایی بیش از بقاء ، امنیت و آرامش ، تعلق خاطر و عزت نفس هستیم. ما انسانها کمال جو هستیم، دوست داریم ابعاد جدیدی را در خودمان پرورش دهیم، دیدگاههای خود را بسط دهیم، تجارب متفاوت و چالشانگیزی داشته باشیم و مهارتهای جدیدی را کسب کنیم. ما میخواهیم با محقق ساختن ظرفیتهای خود به بالاترین حد وجودیمان برسیم. کدامیک از موارد فوق هستند که ارتباطهای بین فردی نقشی در آنها نداشته باشد؟
واقعیت این است که روابط بین فردی نه تنها حرکت ما را در مسیر کمال و خود شکوفایی تسهیل میکنند بلکه در درجه اول راه را به ما نشان میدهند: غالباً اولین بار در تعامل با دیگران است که توانائیهای خود را میشناسیم ـ تواناییهایی که تا پیش از آن اثری از آنها نبوده است. همچنین دیگران به ما کمک میکنند تجارب و طرز فکرهای جدیدی بیابیم.
گفتگو با دیگران موجب میشود افق دیدمان در مورد خودمان و ارزشها، روابط، وقایع و شرایط گسترش یابد و در نتیجه ما به رشد و کمال بیشتری دست خواهیم یافت.
یکی دیگر از شیوههای رشد و کمال، آزمودن تعابیر و تفاسیر جدید از خودمان است. از این جهت نیز ما محتاج ارتباط هستیم :
گاهی اهداف و مشکلات خود را با دیگران در میان میگذاریم. گاهی نیز بدون توجه به رفتارمان، هویتهای جدیدی را میآزماییم، واکنش و پاسخ دیگران را در نظر میگیریم و تصمیم میگیریم که آیا این هویت جدید را بپذیریم یا به سوی همان هویت قبلی خود باز گردیم.
ارتباطهای هفته گذشته خود را فهرست کرده و بنویسید که هر کدام از این ارتباطها به کدامیک از نیازهای فردیتان مربوط میشود.
طبق تعریفی که محققان از مفهوم مهارت برقراری ارتباط موثر ارائه دادهاند، مهارت برقراری ارتباط موثر عبارت است از توانایی رابطه بر قرار کردن با دیگران به شکل کارآمد و مؤثر. این رابطه در عین اینکه برای خود شخص مفید است برای شخص مقابل هم منافع یکسانی را در بردارد. مهارت در روابط بین فردی به معنای دست یافتن به اهدافی است که با برقراری تعامل موردنظر در صدد دست یافتن به آنها هستیم. هدف شما ممکن است رفع یک سؤتفاهم، تشریح یک ایده، دلداری دادن به دوستتان، پافشاری روی نظرتان، توجیه کردن استادتان در مورد ضرورت موضوعی که بعنوان تحقیق در نظر گرفتهاید و یا قانع کردن دیگران جهت تجدیدنظر در رفتارهایشان باشد؛ هر چه ما در برقراری ارتباط کارآمدتر باشیم، احتمال دستیابی ما به هدفهایمان بیشتر خواهد بود.
مهارت روابط بین فردی (مهارت برقراری ارتباط موثر) مثل دیگر مهارتها، فرایندی است که از مراحلی تشکیل شده است: مرحله اول، مرحله دوم و مرحله سوم. اما لازم است که قبل از پرداختن به این مراحل از چند رفتار صحبت شود که در همه این مراحل، نقش مهمی را ایفاء میکنند:
۱ ـ مهارت برقراری ارتباط موثر: تبسم
تبسم نشانه آمادگی ما در ایجاد ارتباط با دیگران محسوب میشود. وقتی ما با روی خوش همراه با تبسم با فرد دیگری به صحبت میپردازیم در حقیقت با این طرز رفتار خود میخواهیم به طرف مقابل بفهمانیم که مایلیم با او رابطه برقرار کنیم. معمولاً انعکاس یک تبسم ، تبسمی دیگر است. این واقعیتی است که تبسم همه جا حاکی از آن نیست که “ زندگی بر وفق مراد است” ولی وقتیکه میخواهیم با فردی دیگر باب گفتگو را باز کنیم، لبخند ما، محیط مناسبی را برای شروع یک ارتباط فراهم میکند.
۲ ـ مهارت برقراری ارتباط موثر : برخورد خوش
زمانی که در برخورد با دیگران رفتار ما خشک و دور از نشانههای تمایل به ارتباط است طبعاً نباید انتظار داشته باشیم که طرف مقابل تمایلی به ارتباط با ما داشته باشد.ابرو در هم کشیدن، روی برگرداندن و نداشتن تماس چشمی نشانههای بیمیلی نسبت به رابطه با دیگران است و بر عکس، گشاده رویی، توجه مؤدبانه به دیگران و دقت در تماسهای چشمی مقدمات اولیه برقراری ارتباط است.
۳ ـ مهارت برقراری ارتباط موثر : تماس چشمی
چشمها آئینه روحاند. چشمهای ما اطلاعات مهم و پیچیدهای در مورد احساس ما به دیگران میدهد. ما با نگاه کردن خود به طرف مقابل میفهمانیم که به صحبت کردن با او علاقمند هستیم. با نگاه کردن به صورت و چشمان فرد مقابل حین اینکه او با ما صحبت میکند به او میفهمانیم که مایلیم حرفهای او را بشنویم. بدیهی است خیره شدن به چشمان فرد مقابل ممکن است درپارهای موارد نتیجه عکس داشته باشد و یا موجب بد گمانی و سؤظن او شده و یا او را ناراحت کند بنابراین در این کار بایستی جانب احتیاط را از دست نداد.
نکتهای که در بسیاری از مواقع جواب میدهد این است که در خلال نگاههای خود گهگاه تبسمی دوستانه بر لب بزنیم. طرف مقابل هر چند در رفتار خود بیتفاوت باشد بتدریج تحت تأثیر اینگونه رفتارهای ما قرار گرفته و عکسالعمل مثبتی را از خود بروز خواهد داد.
البته وقتی که نگاه ما به فرد مقابل همراه با علاقه به شروع یا ادامه گفتگو نباشد طبیعتاً این پیام هم به مقصد، مخابره خواهد شد.
فراموش نکنیم که درست است که بخش اعظم مهارتهای اجتماعی مبتنی بر گفتگو و صحبت و بعبارت دیگر رفتارهای کلامی است ولی رفتارهای غیرکلامی که به برخی از آنها اشاره شد، اهمیتی کمتر از رفتارهای کلامی ندارند.
قبل از اینکه به بحث درباره مراحل مهارت برقراری ارتباط موثر (مهارت روابط بین فردی) بپردازیم، لازم است که در ابتدا خودآگاهی خود را در این باره فعال کنیم چرا که همه می دانیم هیچ تغییری صورت نمیگیرد مگر اینکه در اولین حرکت، دکمه خودآگاهی روشن شود.
مراحل مهارت برقراری ارتباط موثر
مراحله اول مهارت برقراری ارتباط موثر : شروع
یکی از نشانههای سلامت روانی، وجود روابط بین فردی است. روابط گرم و صمیمی با انسانهای دیگر منبع ایمنی، اعتماد، راحتی و آسایش هر کدام از ماست. گرچه که بهنگام رویارویی با مشکلات و در مواقع سخت زندگی، عاملی که بیشترین کمک را به ما خواهد کرد، توانائیها و نقاط قوت خودمان خواهد بود ولی به هیچ وجه نمیتوان منکر نقش مؤثر مجموعه شبکه ارتباطی در گذر از این بحرانها شد. همکلاسیهای همدل، همکاران شفیق، آشنایان دلسوز، دوستان صمیمی و خانواده پذیرا همه جزء شبکه گسترده ارتباطی تک تک ما هستند که امکان احساس بهتری را برای ما مهیا خواهند کرد.
علاوه برسلامت روانی، پیامد دیگر مهارتهای اجتماعی، سلامت جسمانی است. واقعیت این است که “قضیه سلامت روانی منجر به سلامت جسمانی میشود و یا بالعکس ” همان قضیه فلسفی معروف است : “اول مرغ بوده یا تخممرغ!” ولی آنچه که تحقیقات علمی بدقت یافتهاند این است که “هیچ بیماری جسمانی وجود ندارد که تحت تأثیر عوامل روان شناختی نباشد و برعکس هیچ بیماری روانی وجود ندارد که عوامل جسمانی در آن بی تأثیر باشند.”
پس نتیجه اینکه مهارتهای ارتباطی در مجموع منجر به سلامت عمومی ما خواهد شد، چرا که با مجهز بودن به اینگونه مهارتها، علاوه بر اینکه شبکه ارتباطی ما گستردهتر خواهد شد، کیفیت روابط بین فردی ما نیز بالاتر خواهد رفت. بر این اساس اگر ما مایل باشیم که نقاط قوت خودآگاهی خود را افزایش داده و بدنبال آن توانمندیهای خود را در عرصههای مختلف زندگی توسعه دهیم، بزرگتر کردن شبکه اجتماعی ـ ارتباطی و بهبود کیفیت روابط این شبکه قطعاً یکی از روشهای بسیار سودمند خواهد بود : “ روز به روز بر دوستان خود بیفزائیم، ساعت به ساعت کیفیت روابطمان را با دیگران بهتر کنیم و ثانیه به ثانیه نظارهگر تأثیر ایندو بر زندگی خود شویم.” هدف مهارت برقراری ارتباط موثر چیزی غیر از جمله فوق نیست.
حال با این تفاسیر، احتمالاً شما متوجه شدهاید که طی مرحله اول ( با استفاده از شگردهایی که خواهد آمد) از هر فرصتی در جهت گسترش شبکه ارتباطی خود، استفاده خواهیم کرد.
مهمترین نکتهای که هنگام شروع یک گفتگو یا ارتباط بین فردی مؤثر باید مد نظر قرار دهیم این است که بسیاری از اشخاص به علت شرم و حیای ذاتی از آغاز کردن صحبت و گفتگو امتناع میورزند و از اینکه طرف مقابل تمایلی به گفتگو نداشته باشد واهمه دارند. حال اگر هم ما و هم فرد مقابل دارای چنین ذهنیتی باشیم قاعدتاً هیچگاه رابطهای شکل نخواهد گرفت.
در هر صورت، برای شروع یک گفتگو، چه باندازه کافی شجاعت داشته باشیم و چه در این باره مردد باشیم ، متخصصان مهارتهای ارتباطی، شگردهای زیر را توصیه میکنند:
۱ ـ یک سلام همراه با لبخند ارائه کنید:
رفتارهای کلامی و غیرکلامی ما مهمترین شاخصهایی هستند که دیگران با توجه به آنها ما را مورد قضاوت قرار میدهند. شاید شما هم این جمله را شنیده باشید که “ اولین تأثیر، ماندنیترین تأثیر است”. وقتی که طرف مقابل ما شاهد رفتارهای کلامی و غیرکلامیای باشد که منجر به فعال شدن طرحواره یک فرد محترم و مؤدب در ذهنش گردد، قطعاً اولین اثری که ما بر وی بجا میگذاریم بحدی گرمازا خواهد بود که کوه یخی بین ما را ذوب کند.
سلام همراه با لبخند علاوه بر اینکه پذیرش فرد مقابل ما را برخواهد انگیخت، موجب برانگیختگی اعتماد به نفس ما هم خواهد شد.
۲ ـ از پرسشهادی ساده و تعارفات استفاده کنید:
در مهارت برقراری ارتباط موثر یک پرسش ساده و یا یک تعارف و تمجید مؤدبانه این امکان را فراهم خواهد کرد که بتوانیم با فردی که تاکنون اصلاً او را ندیدهایم ارتباط برقرار کنیم. به سه شکل میتوان از این شیوه استفاده کرد:
الف ـ بعد از سلام همراه با لبخند، سؤالی را مطرح کنید:
– “معذرت میخواهم. آیا شما ساندویج فروشی خوبی را در این اطراف میشناسید؟”
– “ببخشید من بتازگی در این منطقه ساکن شدهام و با بافت آن آشنایی ندارم.آیا ممکن است در این باره اطلاعاتی را به من بدهید؟”
– “عذر میخواهم. شما میدانید از چه مسیری میتوان به میدان … رفت؟”
در اینجا لازم است که در مورد دو نوع سؤال بسته و باز توضیحاتی داده شود. سؤالات بسته به سؤالاتی گفته میشود که پاسخ آنها در حد بله یا خیر بوده یا بسیار کوتاه میباشد. معمولاً اینگونه سؤالات با این کلمات شروع میشوند: “آیا ، کی ، کدام.”
“ آیا شما در این حوالی زندگی میکنید؟”
“ کی به اینجا آمدید؟”
“ کدام کتاب مال شماست؟”
در عوض سؤالات باز سؤالاتی هستند که پاسخهای توصیفی یا تشریحی را بدنبال خواهند داشت:
“شما چگونه به این کار علاقمند شدید؟”
“برای تعطیلات خود چه برنامهای دارید؟”
“بازی فوتبال دیشب را چگونه ارزیابی میکنید؟”
۳ ـ به علاقمندیهای طرف مقابل توجه کنید:
برای آغاز صحبت کافی است توجه کنیم فرد مقابل به چه چیزی علاقمند است؛ کتاب، موسیقی، شعر، طبیعت و … سپس درباره موضوع مورد علاقه او پرسشهایی را مطرح کنیم. مثلاً اگر وی گیتاری را با خود حمل میکند میتوان از او پرسید : “ به نظر شما برای یاد گرفتن گیتارچه آموزشگاهی مناسبتر است؟”
اگر فرد مقابل کتابی در دست دارد، بهمین ترتیب میتوان درباره کتاب، پرسشهایی را مطرح نمود و همین روش را ادامه داد. ممکن است فرد مقابل به عکاسی علاقمند باشد، پس ما باید از این فرصت در جهت ایجاد یک گفتگو، نهایت استفاده را ببریم.
۴ ـ از شخص مقابل در حد متعارف تمجید کنید:
دیگران معمولاً دارای ویژگیها و وضعیتهایی هستند که میتوان با استفاده از آنها، گفتگوی هدفمندی را آغاز کرد:
“چقدر موهای شما مرتب است!”
“چقدر با دقت مطالعه میکنید!”
“پیراهنتان خیلی به شما میآید!”
“به چه نکته جالبی اشاره کردید!”
۵ ـ در مورد خودتان اطلاعات دهید:
سومین راه شکل گرفتن یک ارتباط در قالب گفتگو (مهارت برقراری ارتباط موثر) این است که در ابتدا در مورد خودمان اطلاعاتی را منعکس کنیم. مثلاً اینکه چه میخوانیم یا چه دانشگاهی میرویم یا شغلمان چیست یا اهل کجا هستیم یا …
منطقی که در ورای این روش قرار دارد این است که بعضی از افراد تصور میکنند که پرسش درباره کار افراد یک نوع کنجکاوی غیر مؤدبانه یا فضولی به شمار میآید و بهمین علت از معرفی و اطلاعاتی در این محدوده امتناع میورزند. مسلماً این طرز فکر راه ایجاد هر رابطهای را سد میکند. باید سعی کنیم چنین سدی در روابط ما با دیگران پیش نیاید. بهمین علت خوب است که در قالب جملههای کوتاه، ساده و قابل فهم برای طرف مقابل، از خودمان اطلاعات بدهیم. بر عکس اگر نخواهیم که طرف مقابل از ما اطلاعاتی داشته باشد، برای ایجاد رابطه سدی را بوجود آوردهایم که احتمالاً منجر به یک رابطه اجتماعی نخواهد شد.
مرحله دوم مهارت برقراری ارتباط موثر : ادامه گفتگو
درست است که توانایی شروع یک گفتگو، شرط لازم ایجاد یک ارتباط دو جانبه میباشد اما شرط کافی نیست. توانایی ادامه دادن به یک گفتگو، بخش دیگری از مهارتهای ارتباطی است که منجر به توانمند شدن فرد در زمینه ارتباط با دیگران میشود. برای این مرحله هم اجزائی در نظر گرفته شده که عبارتند از:
۱ ـ مهارت برقراری ارتباط موثر : هنر گوش دادن را فرا بگیرید.
واقعیت این است که گوش دادن یکی از مهمترین تواناییهایی است که هم در شروع، هم در ادامه و هم در خاتمه یک گفتگو، کاربرد دارد. چرا که با گوش دادن صحیح معمولاً حس خود ـ ارزشمندی در فرد مقابل فعال شده و همین موضوع روند ارتباط را در هر مرحلهای تسهیل میکند.
وقتی که فرد توانایی لازم را در این زمینه بدست آورد به احتمال زیاد جو تفاهمآمیزی را بوجود خواهد آورد که طرفین سعی خواهند کرد نظرات طرف مقابل را هم مد نظر قرار دهند.
اگر بخواهیم توانایی خود را در گوش دادن بالا ببریم، در نظر گرفتن نکات زیر به ما کمک خواهند کرد:
الف ـ در مهارت برقراری ارتباط موثر گوش دادن خوب مستلزم توجه کردن است:
توجه کردن در گوش دادن دو هدف را مد نظر دارد. اول اینکه با تمرکز بر محتوای صحبتهای فرد پی ببریم که او چه میگوید و دوم اینکه سعی کنیم احساس و هیجان گوینده را هم درک کنیم. سهلانگاری در هر یک از این دو مورد موجب خواهد شد که کارایی ما بعنوان عضوی از یک رابطه دو طرفه کاهش یابد. اینکه حواسمان نباشد که فرد مقابل چه میگوید و اینکه به حالتهای احساسی فرد مقابل مثل غم، خشم، شادی، حسرت و … که ممکن است در ارتباط با صحبتهای او باشد و یا نباشد ، توجهی نداشته باشیم، یا رابطه بوجود آمده را متوقف خواهد کرد و یا مانع از ادامه یافتن فرایند ارتباط خواهد شد.
بخشی از تفاوت بین شنیدن و گوش دادن به همین عامل توجه برمیگردد، چرا که گوش دادن یک عمل عمدی است که فرد آگاهانه و با تمرکز لازم به منظور ارتباط برقرار کردن اطلاعات را دریافت میکند حال آنکه در شنیدن ما بصورتی کاملاً منفعل در معرض اصوات اطراف قرار میگیریم.
از جمله نواقصی که در زمینه توجه به صحبت فرد مقابل بروز میکند توجه منقطع است به این معنی که گاهی توجه داشته و گاهی نداشته باشیم. در این رابطه باید گفت که ارتباط شفاهی قابل تکرار نیست، اگر ما اجازه دهیم که توجهمان منحرف شود، هیچ راهی برای تکرار تجربه از دست رفته نیست. ما در طول زندگی خود با گفتگوها و مکالماتی مواجه میشویم که اگر توجه ما از نوع منقطع بوده و بخشی از محتوای گفتههای فرد را از دست بدهیم، حتی اگر از او بخواهیم که آنچه را که گفته تکرار کند، قطعاً احساس، زبان بدنی و رفتارهای غیرکلامی او قابل تکرار نخواهد بود.
ب ـ لازمه گوش دادن فعالانه ، صبور بودن است:
صبر و شکیبایی خصیصهای است که در بسیاری از موارد کارکرد بهداشتی دارد ولی شاید بتوان عملیترین مصداق آنرا در توانایی گوش کردن یافت. گوش کردن بیشتر از هر فعالیت بشری مستلزم صبر است. در موقعیتهای بین فردی گاهی صحبتهایی داریم که میخواهیم آنرا بلافاصله مطرح کنیم ولی طرف مقابل مشغول صحبت کردن است.
وقتی که به ابزار چند منظوره صبر مجهز شویم، خواهیم توانست که بر این خواسته خود غلبه کرده و صبورانه به گوش دادن صحبتهای طرف مقابل ادامه دهیم. معمولاً ضعف در گوش دادن فعالانه در افرادی وجود دارد که مایلند آنچه را که گوینده میخواهد بگوید، خودشان بگویند و بدین ترتیب ناخواسته از مسئولیت خطیر گوش دادن شانه خالی میکنند .صبر و شکیبایی این توانایی را به ما میدهد که بتوانیم بر این خصیصه سدکننده ارتباط غلبه کنیم. حسن دیگر صبوری در گوش دادن، این است که به فهمیدن کمک میکند و بسیاری از مواقع مانع میشود که بحثی که دوستانه شروع شده است به یک جدل مبدل شود.
ج ـ خلاصه کردن جزئی از گوش دادن صحیح است:
خلاصه کردن یکی از مهمترین قسمتهای گوش دادن است ولی ما باید تا وقتی که از موقعیت فرد مقابل مطمئن نشدهایم آنرا به تأخیر بیندازیم.
باید اجازه داد گوینده حرفش را تمام کند و سپس در موقعیت مناسب، صحبتهای او را خلاصه کرد : “ با توجه به صحبتهایتان آیا برداشت من درست بوده است که… ؟”
“ آیا منظور شما این است که …؟”
پس بعبارت دیگر وقتی ما به صحبتهای کسی گوش میدهیم قبل از ارزیابی و خلاصه کردن باید اجازه دهیم فرد مقابل کاملاً گفته خود را شرح دهد. این موضوع در همه روابط بین فردی قابل اجراست حال چه این رابطه، بین دو دوست قدیمی باشد و چه بین دو نفر که بتازگی یک گفتگو را آغاز کردهاند.
نتیجه اینکه در ابتدا باید بدانیم که گوینده راجع به چه چیز صحبت میکند و بعد بر اساس این دانستهها، آنرا خلاصه کنیم.
د ـ تفسیر گفتههای فرد مقابل، ظرافت میطلبد:
تفسیر دیگران بر اساس سخنان خود آنها بزرگترین هدیهای است که میتوانیم به دیگران بدهیم. این هدیه چیزی نیست جز آنکه دروازههای ذهن خود را به روی نگاه و نگرش آنها باز کنیم. البته ما بندرت سعی می کنیم خالصانه دیگران و منظور آنها را درک کنیم چرا که ما ـ خود ـ معمولاً اسیر ذهنیتها، کلیشهها و تجربیات گذشته خود هستیم و بر اساس آنها به تفسیر گفتهها و صحبتهای دیگران میپردازیم، حال آنکه به عقیده متخصصان ، شنونده ماهر، کسی است که خودش را کنار گذارد و سعی کند نقطه نظرهای سخنگو را بفهمد.
از آنجا که ارتباط میان فردی کامل مستلزم این است که دیگران را بعنوان افرادی منحصر به فرد بدانیم، از همین رو باید تا حد امکان منظور آنان را درک کنیم. گوش دادن مؤثر مستلزم درک دیگران بر مبنای سخنان خود آنان است.
هـ ـ گوش دادن ثمربخش، پاسخدهی را بدنبال دارد:
همانطور که میدانیم ارتباطهای بین فردی، یک فرایند خطی نیست که طی آن یک نفر فقط صحبت کند و دیگری فقط گوش دهد، بلکه یک فرایند تبادلی است که طرفین نقشهای خود را عوض میکنند. در این میان ، شنوندگان ماهر پاسخهایی ارائه میدهند که حاکی از پیگیری و علاقمندی آنهاست: تماس چشمی، تکان دادن سر، قیافهای که نشانگر توجه و تمرکز باشد، پرسش و اظهارنظرهایی که طرف مقابل را به تشریح هر چه بیشتر سخنانش دعوت میکند، پاسخها و رفتارهاییاند که این احساس را در فرد گوینده بوجود میآورد که دیگران به حرفهایش گوش میدهند و این مسأله موجب میشود که واضحتر و با علاقه بیشتری سخنانش را پیبگیرد.
ما فقط پس از اتمام صحبتهای طرف مقابل شروع به پاسخدهی نمیکنیم بلکه بسیاری از پاسخهای غیرکلامی در حین گفتههای فرد مقابل منعکس میشوند. پس مهم است که ما هم به پاسخهای کلامی و هم غیرکلامی خود آگاهی لازم را داشته باشیم.
و ـ گوش دادن فعال ایجاب میکند که مطالبی را بیاد آوریم:
بخش دیگری از گوش دادن به حافظه سپردن و متعاقباً بیاد آوردن موضوعات مهم گفتههای فرد مقابل است. روشن است که ما باید در ابتدا به اندازه کافی توجه را صرف گفتههای فرد مقابل کنیم تا بدین ترتیب چیزی در حافظه بماند و بدنبال آن، آنها را بیاد آوریم.
۲ ـ مهارت برقراری ارتباط موثر : در صحبت کردن با دیگران خود را علاقمندنشان دهید:
علاقمندی به ادامه گفتگو، عاملی است که بسرعت توسط هر دو طرف کشف میشود. بهمین علت وقتی با کسی صحبت میکنیم اگر بخواهیم که گفتگو ادامه یابد، علاقمندی به گفتگو، واسطهای است که ما را به این مقصود خواهد رساند. شاید پاسخ به این پرسش کمی مشکل باشد که باید چه کارهایی را انجام داد تا فرد مقابل متوجه علاقمندی ما به ادامه گفتگو بشود چرا که او با ارزیابی مجموع رفتارهای کلامی و غیرکلامی ماست که به این نتیجه خواهد رسید؛ تماس چشمی مناسب، لبخند، گوش دادن مؤثر، حرکات بدنی نظیر تکان دادن سر یا عقب و جلو رفتن گاه بگاهی، تغییرات چهرهای متناسب با گفتههای فرد مثلاً بالا رفتن ابروها به نشانه تعجب، دنبال کردن صحبتهای فرد مقابل با سؤالات مرتبط و بسیاری از رفتارهای دیگر، شاخصهای علاقمندی ما به گفتگو و ادامه آن میباشد.
شاید بتوان گفت که گفتارهای درونی معطوف به علاقمندی، عامل اولیه فعال شدن رفتارهای علاقمندانه ما به گفتگو با دیگران میباشد. قطعاً اینکه بصورت کاملاً خود آگاهانه به خود بگوئیم : “ من علاقمندم که این گفتگو ادامه یابد. ” یا “ دوست دارم از این ارتباط بوجود آمده چیزی را بیاموزم.” و جملاتی نظیر این، در رفتارهای ما نمود پیدا خواهند کرد.
۳ ـ علائق خود را مطرح کنید:
همانطوریکه لازم است برای شروع یک ارتباط و گفتگو، به علائق فرد مقابل پی ببریم، ادامه گفتگو ایجاب میکند که او نیز از علائق، نظریات و عقاید ما آگاه شود. بنابراین بهترین راه برای تداوم، این است که مطالب مورد علاقه خود را بازگو کنیم. وقتی که ما درباره این موضوعات صحبت میکنیم، در حقیقت طرف مورد صحبت ما، “کلمه رمز” را خواهد یافت؛ افکار ما درباره زندگی و وقایع آن، علائق و تمایلات ما و… میتوانند منشأ طرح دهها سؤال در ذهن طرف مقابل شود و همین موضوع، سرآغاز یک داد و ستد ارتباطی است.
وقتی افکار خود را با دیگران در میان میگذاریم بهتر است که خود را بجای فرد مقابل بگذاریم، چرا که همانطوریکه ما بعنوان یک شنونده مایلیم مطالب، ساده، رسا، و مرتب و منظم بیان شوند، دیگران هم طبعاً دارای این تمایل هستند
۴ـ به موقع موضوع صحبت را تغییر دهید :
ادامه بیش از حد روی یک موضوع معمولاً مانع از شکلگیری یک ارتباط دو جانبه میشود. البته لازم است که همین جا این نکته یادآوری شود که ممکن است شما با کسی در رابطه با یک موضوع ساعتهای طولانی و حتی در ملاقاتهای مکرر بحث کنید یعنی هم بگوئید و هم بشنوید ولی گاهآً موقعیتهایی پیش میآید که موضوع صحبت ما جذابیت آنچنانی برای مخاطب ندارد. توانایی درک به موقع این مسأله و تغییر دادن موضوع صحبت به سمت برانگیختن فرد مقابل توانایی است که موجب قطع صحبت یکطرفه و وارد شدن او در بحث میشود.
شیوه صحیح “پایان دادن” به یک گفتگو چه میباشد؟
مرحله سوم مهارت برقراری ارتباط موثر
در مهارت برقراری ارتباط موثر پایان دادن به یک گفتگو در ارتباطی دو جانبه حائز اهمیت است. اگر شروع ارتباطهای بین فردی را به برخاستن هواپیما از سطح زمین و پرواز را به ادامه یک گفتگو تشبیه کنیم، پایان یک گفتگو همان فرود هواپیماست که اگر فرود بدرستی انجام نشود، قطعاً تمام وقت و انرژی که در دو مرحله قبل صرف شده، بهدر خواهد رفت.
در برخی از مواقع هواپیمای ارتباط ، بدرستی از زمین بلند شده و آسمان مبدأ تا مقصد را هم بدون هیچ نقص فنی طی کرده و براحتی در فرودگاه مقصد بر روی زمین مینشیند و بدین ترتیب هدف نهایی یک ارتباط بین فردی مؤثر و دو طرفه حاصل میشود ولی برخی از اوقات شمای خلبان گرچه که ارتباط را خوب آغاز کرده و خوب هم ادامه دادهاید ولی مجبور به فرود اضطراری میشوید. پس بنابراین یک خلبان در مرحله اول پایان دادن متوجه نقش فرود در فرایند پرواز میگردد و در مرحله دوم سعی میکند که در فرود هم، مثل دیگر مراحل تسلط لازم را بدست آورد.
حال با این تفاسیر، بکار بردن نکات زیر به ما کمک میکند که چه بصورت طبیعی و چه بصورت اضطراری، به یک گفتگو و ارتباط بین فردی به شیوهای مناسب، خاتمه دهیم:
۱ ـ سعی کنید که با یک احساس خوشایند دو طرفه به گفتگوی خود پایان دهید:
مهارتهای ارتباطی (مهارت برقراری ارتباط موثر) در دو سطح کاربرد دارد ، بخشی از ارتباطات موقتی و گذرا هستندکه به احتمال زیاد در آینده تکرار نخواهند شد. مثالی که در این مورد میتوان زد، دو مسافر هستند که بدون اینکه از قبل همدیگر را بشناسند، در یک اتوبوس هم سفر شدهاند.
دومین دسته از ارتباطات، ارتباطات دائم و عمیقی هستند که در گذشته شروع شده و به احتمال زیاد تا آینده هم ادامه خواهد داشت مثل ارتباطی که شما با اعضا خانواده و دوستان صمیمی خود دارید.
گر چه که یکی از کارکردهای مهارتهای ارتباطی ، تبدیل کردن ارتباطات گذرا به ارتباطات دائمی است ولی ما باید بتوانیم هر دو نوع گفتگوهای مربوط به این دو نوع ارتباط را با پایانی خوش به اتمام برسانیم، حال چه در اتاق انتظار دندانپزشک، با فردی دیگر مشغول صحبت شویم و چه با دوستمان در حال گفتگو باشیم، ایجاد احساس خوب در خاتمه گفتگو علاوه بر اینکه تداوم ارتباط را بدنبال خواهد داشت شاخصی است از اینکه هم شما گوینده ـ شنونده کارآمدی بودهاید و هم فرد مقابل:
“ از آشنایی با شما خوشحال شدم و امیدوارم که مجدداً شما را ملاقات کنم.”
“ از صحبتهای شما استفاده زیادی کردم.”
“ از صحبت کردن با شما انرژی گرفتم.”
جملات فوق، نمونه جملههایی هستند که در خاتمه گفتگو با افراد ناآشنا رضایت و احساس خوب ما را آشکار میکند و چون ما از فرد مقابل تمجید کردهایم به احتمال زیاد همین حالت در او هم بوجود خواهد آمد.
البته ممکن است این انتقاد روا مطرح شود که بکار بردن اینگونه جملات تضمین کننده ایجاد احساس خوب در فرد مقابل نیست. در این رابطه باید گفت که اولاً احساس رضایت طرفین در یک ارتباط، مسألهای نیست که ناگهان در پایان یک گفتگو، نمایان شود بلکه این احساس نتیجهای است از یک شروع و یک ادامه رضایت برانگیز و اگر آن مراحل درست طی نشده باشند، شاید انتظار احساس خوب در فرد مقابل توقع نابجایی باشد.
دوم اینکه حتی اگر ما نتوانسته باشیم که ارتباط مناسبی را به جریان انداخته باشیم باز هم بکار بردن اینگونه جملات (جملات فوق) شدت احساس ناخوشایند فرد را کم کرده و او با حالت بهتری از ما جدا میشود.
“ چقدر اطلاعات خوبی در این مورد داشتی ولی باز هم باید با هم حرف بزنیم.”
“ ممنون که به حرفهایم گوش کردی.”
“ جداً که شنونده خوبی هستی.”
جملات فوق نیز، نمونه جملاتیاند که در ارتباطاتی که فرد مقابل ما، کسی است که مدتهاست با او در ارتباط خواهیم بود، پرده آخر را بخوبی طراحی خواهد کرد.
۲ ـ به رفتارهای غیرکلامی فرد مقابل توجه کنید:
در مهارت برقراری ارتباط موثر اهمیت رفتارهای غیرکلامی اگر بیشتر از رفتارهای کلامی نباشد، قطعاً کمتر نیست. وقتیکه افراد از یک گفتگو خسته میشوند معمولاً خستگی خود را با “ زبان بدنی” به زبان میآورند!: قطع تماس چشمی آنها با شما، صحبت نکردن، به ساعت نگاه کردن، این پا و آن پا شدن، بروز احساسات ناخوشایند در چهره، با دست ضرب گرفتن، تکان دادن صندلی، با جاکلیدی خود بازی کردن از جمله رفتارهایی هستند که به محض مشاهده آنها باید به گفتگو پایان داد.
ضمن اینکه فراموش نکنیم در روابط بین فردی نوع اول بروز این حرکات بسیار شایعتر از روابط بین فردی نوع دوم است و طولانی شدن گفتگو در ملاقاتهای اولیه قطعاً بوجود آورنده این گونه رفتارها خواهد شد.
۳ ـ دقت کنید که نقش فعالتری را در پایان دهی به عهده بگیرید:
فرد مقابل ما ممکن است به دو علت نتواند که به گفتگو خاتمه دهد. یکی اینکه امکان دارد اینگونه فکر کند که پایان دادن از طرف خودش باعث ناراحتی ما میشود و دیگر اینکه متوجه علائم صادر شده از طرف ما در جهت پایان دادن به گفتگو نباشد. بنابراین در هر دو حالت، این خود ما هستیم که میتوانیم در موقعیت مناسب به گفتگو خاتمه دهیم.
۴ ـ قبل از شروع یک موضوع جدید به گفتگو خاتمه دهید:
توصیه شده است که بعد از نتیجهگیری در مورد یک موضوع به گفتگو پایان دهید چرا که با شروع موضوع جدید ممکن است هم خودمان و هم فرد مقابل خسته شود و در این صورت رها کردن موضوع، ذهنیت خوبی را بوجود نمیآورد:
“ من مایلم که درباره موضوعات مرتبط با موضوعی که درباره آن با هم صحبت کردیم در ملاقاتهای بعدی، از نظرات شما استفاده کنم.”
“ کاش میتوانستیم درباره ... با یکدیگر به تبادل اطلاعات بپردازیم ولی مثل اینکه وقت اجازه نمیدهد.”
“ با تمام شدن این موضوع، بیشتر از این مزاحمتان نمیشوم.”
مهارت برقراری ارتباط موثر در وبسایت روان راهنما
مطالب مرتبط با مهارت برقراری ارتباط موثر