وینی کات : نظریه روابط موضوعی و پزشک اطفال با دیدگاهی منحصر به فرد

وینی کات : پزشک اطفال با دیدگاهی منحصر به فرد

وینی کات Donald Woods Winnicott ، در مقام پزشک اطفال در انگلستان بین دهه ۱۹۳۰ تا سال ۱۹۷۱ آثاری در حیطه روان شناسی تالیف کرد . وینی کات را به سختی می توان در طبقه مشخص و تعریف شده ای از نظریه پردازان روابط موضوعی جای داد . اغلب نوشته ها و نطریات او مانند گفت وگوهای رادیویی یا سخنرانی های تخصصی آغاز می شوند و به همین سبب لحنی محاوره ای و غیررسمی دارند . سبک نگارش او عمدتاً خالی از اصطلاحات تخصصی است اما در مواردی گنگ و مبهم است . اصطلاحات را از ملانی کلاین وام گرفته است اما خودش نیز اصطلاحاتی با معانی خاص خود ابداع کرده است که از آن جمله می توان به اصطلاحات مادری رضایت بخش ، محیط نگهدارنده ، و بازی خط خطی اشاره کرد .

مفاهیم اصلی نظریه وینی کات

محیط و غریزه

وینی کات بر نقش محیط در شکل گیری «خود» تاکید داشت و معتقد بود محیطی که نسبتاً خوب باشد ، فرایندهای رسشی نوزاد را تسهیل می کند . نوزاد بر امکانات محیط تکیه می کند و محیط (درقالب شخص مادر) خود را با نیازهای دگرگون شونده نوزاد سازگار می سازد . در جریان رشد ، وابستگی نوزاد به محیط یا مادر تدریجاً کاهش می یابد .

محیط مساعد

شرایط محیطی ، اعم از مطلوب یا نامطلوب ، رشد نوزاد را شکل می دهند . مولفه اساسی در محیط ، مراقبت مادرانه است . به گفته وینی کات :«در آغاز، محیط مساعد، خود مادر است». در صورت وجود محیطی مساعد ، نوزاد نمو می یابد و در جریان رسش به پیش می رود . مشخصه محیط مساعد ، سازگاری آن است . وینی کات این اصطلاح را برای توصیف سازگاری محیط با نیازهای نوزاد به کار می برد .

مادر رضایت بخش

وینی کات اصطلاح جالب مادر رضایت بخش را برای توصیف یکی از کارکردهای مادرانه ابداع کرد . این کارکرد عبارت است از تأمین نیازهای کودک به قدری که او زندگی را خوب شروع کند . وینی کات بسی پیش از فروید ، بر ضرورت سازگارشدن محیط و والدین با نوزاد و نیازهای او تأکید داشت . فروید نقش والدین را نادیده نگرفت ، اما بیش تر به تکید بر دنیای درونی و نیازهای غریزی نوزاد گرایش داشت . مادر رضایت بخش آن چه را کودک در روابطش با مادر در یک دورع از رشد خود نیاز دارد ، به قدر کافی فراهم می آورد . او متناسب  با نیازهای متغیر کودکش خود را دگرگون و سازگار می کند ، تا آن که به تدریج در میزان وابستگی کودک در حال رشد کاهشی به وجود می آید . وینی کات برای تاکید بر دگرگونی هایی که از مادر انتظار می رود ، اصطلاح دلمشغولی مادرانه اولیه را بر اشتغال خاطر مادر به نیازهای کودک که در آغاز همچون بخشی از خود به نظر می رسد ، اطلاق می شود . نمو کودک اغلب با حصول مجدد استقلال مادر متناظر است . به تدریج و با رشد و نمو نوزاد ، تغییراتی در روابط رخ می دهد ، بدین شکل که هر قدر کودک مستقل تر می شود توقعاتش از مادر کاهش می یابد .

موضوع

وینی کات اصطلاحات و مفاهیمی مانند موضوع را از ملانی کلاین اقتباس کرد اما مایل بود تغییر و معنای خود را به آن ها ببخشد . بر این اساس او اصطلاح موضوع ادراک شده به شیوه ذهنی را به کار برد که مشابه مفهوم موضوع درونی کلاین بود . در مقابل این مفهوم ، موضوع ادراک شده به شیوه عینی قرار دارد که موضوعی بیرونی یا همان شخص واقعی است . به اعتقاد وینی کات ، نوزاد در جریان رشد از رابطه با موضوعی ذهنی تدریجاً به توانایی برقراری رابطه با موضوع های ادراک شده به شیوه عینی می رسد . در مرحله بسیار ابتدایی رشد نوعی رابطه دونفری وجود دارد اما در مرحله بعد و در دوره ادیپی رابطه سه نفری غلبه می یابد . رابطه اولیه دونفره از نوزاد و مادر (یا جانشین مادر) تشکیل می شود . وینی کات معتقد بود در نخستین مراحل زندگی ممکن نیست رابطه ای یک نفره وجود داشته باشد زیرا ظرفیت تنها بودن پدیده ای بسیار پیچیده است و تنها پس از تثبیت رابطه سه نفره به وجود می آید . تنها بودن منوط به وجود موضوعی خوب در واقعیت روانی فرد است .

موضوع های گذاری

یکی از قابل توجه ترین خدمات وینی کات به نظریه روابط موضوعی معرفی مفهوم موضوع گذاری است . نوعی فضای تجربه که واسطه ای است میان موضوع های ذهنی و روابط موضوعی حقیقی . موضع گذاری نه موضوعی درونی و ذهنی است و نه موضوعی کاملاً بیرونی ؛ این موضوع نخستین مایملکی است که به منزله جز-من تجربه می شود . از موضوع های گذاری متعارف می توان به پتویی گرم و یا پوشک بچه و یا تکه پارچه ای کهنه اشاره کرد .

فرایندهای رسش

فرایندهای رسش ، یا مراحل رشد ، با نوع موفقیت مادرانه ساختاری درهم تنیده دارند و عبارتند از گرایش هایی ارثی در کودک برای رشد مستمر . این فرایندها عبارتند از انسجام ، تشخص ، و ارتباط یابی موضوعی .

انواع مراقبت مادرانه

فرایندهای رسش کودک را مراقبت والدین تسهیل می کند . محیط در قالب مراقبت والدین ، نگهداری ، نوازش ، و ارائه موضوع را برای کودک فراهم می آورد .

وابستگی

شیوه دیگر وینی کات برای تبیین رشد ، پرداختن به آن از وجه کیفیت وابستگی کودک به مادر است . مراحل رشد کودک خردسال عمیقاً با نوع کیفیت مراقبت مادرانه درهم تنیده اند . سه سطح وابستگی عبارتند از وابستگی مطلق ، وابستگی نسبی ، و «وابستگی» به سوی استقلال .

وابستگی نسبی

آگاهی کودک نسبت به وابستگی اش به مادر در وضعیت وابستگی نسبی شکل می گیرد و این آگاهی موجب اضطراب می شود . در این مرحله از میزان سازگاری مادر کاسته می شود و او تدریجاً به «خود بودگی» پییش از تولد نوزاد باز می گردد . نوزاد گرسنه به کمک درک عقلانی ابتدایی اش می تواند تأخیر را تاب آورد و بداند سرو صدای آشپزخانه از در راه بودن غذا خبر می دهد . هم چنین کودک در این زمان می داند حضور مادر ضروری است ؛ اکنون او به مادر نیازی آگاهانه دارد . این وهله تقریباً از ماه ششم تا سال دوم به طول می انجامد .

رشد ایگو از نظر وینیکات

برخلاف فروید که تصور می کرد ایگو از دل اید پدید می آید وینی کات معتقد بود پیش از ایگو, اید وجود ندارد. ایگو بسیار پیش تراز آن که مفهوم, «خود» مطرح شود, قابل مطالعه است و «خود» پس از ایگو پدید آمد. وینی کات در پاسخ به این سوال که آیا ایگو از آغاز وجود دارد یا نه, می گوید, آغاز زمانی است که ایگو آغاز می شود.

بیماری روانی از نظر وینی کات

او در آخرین نوشته هایش, بیماری روانی را تحت سه مقوله سایکو- نورز, بیماری بینابین (ضد اجتماعی یا بزهکار), و سایکوز تقسیم کرده است.

سایکو – نورز

سایکو – نورز اصطلاحی است برای توصیف بیماری افرادی که به مرحله «عقده ی ادیپ» رسیده اند. در این سطح از رشد و توان هیجانی, افراد دارای شخصیتی کامل و ظرفیت تجربه روابط میان سه فرد تام, در مقابل روابط صرفاً دو نفره, هستند. وینی کات بر این باور بود که این افراد نسبتاً بهنجارند و امکانات محیط برای آن ها به حد کافی رضایت بخش و شخصیت شان آن قدر سازمان  یافته است که قدرت دفاع از خود در برابر اضطراب و تعارض را داشته باشند. وینی کات این حوزه از آشفتگی ها و اختلالات را قلمرو تحلیل ناب فروید, و در مقابل, حیطه خاص و تخصصی خودش را مقوله سایکوز می دانست.

بیماری بینابین

بیماری بینابین یا آشفتگی روانی محصول محیطی است که خدمات و امکاناتش در ابتدا خوب است اما سپس کاستی می گیرد. چنین محیطی در مجاز داشتن کودک به بسط سازمان ایگو خوب عمل می کند اما پیش از آن که فرد بتواند محیطی درونی برای خود تثبیت کند و به تعبیری مستقل شود, این پیشروی متوقف می شود. این نوع محرومیت افرادی جامعه ستیز, بزهکار, یا ضد اجتماعی به وجود می آورد. در نگرش این افراد , جامعه (محیط) چیزی به آن ها بدهکار است.

سایکوز

وینی کات بر این باور بود که سایکوز محصول نوعی ناکامی یا محرومیت محیطی اولیه است . این نقصان امکانات محیطی، فرایندهای رسش را تا بدان حد مختل می سازد که کودک نمی تواند فرایندهای حیاتی رسش ، یعنی انسجام ، تشخص و ارتباط یابی موضوعی را به انجام برساند .

درمان از نظر وینی کات

درمان نوعی فرایند واپسروی کنترل شده است . بدین معنا که شرایط درمان ، تمهیدات حرفه ای و شکیبایی و قابل اعتماد بودن درمانگر ، همگی نوعی واپسروی را دربیمار برمی انگیزند . واپسروی ، بازگشتی سازمان یافته به وابستگی اولیه و مرحله نقصان محیطی است . این امر نه یک بازگشت به نقطه ای عقب تر در حیات غریزی فرد ، که بیش تر گرایشی به سوی  تثبیت مجدد وابستگی است .

بازی خط خطی

وینی کات نوعی فن طراحی ابداع کرد که در فعالیت تشخیصی و درمانی اش با کودکان ازآن بهره می جست  و نام آن را بازی خط خطی گذاشته بود (۱۹۷۱b). وینی کات این بازی را هم چون روشی سرگرم کننده برای برقراری تماس و ارتباط با کودکان به کار می گرفت . این بازی بر برداشت وینی کات از رشد و نقش محیط مبتنی بود . طی بازی وینی کات و کودک مورد نظر با مداد و کاغذ کنار هم می نشستند . وینی کات چشمان خود را می بست و چندین خط یا خط خطی هایی روی کاغذ می کشید و کودک باید این خط ها را به طرحی – خرگوش ، خانه یا هرچیز دیگر – تبدیل می کرد . سپس کودک خط خطی می کرد و وینی کات طرحی از آن درمی آورد . وینی کات نشان داد کودک به تدریج و از طریق طراحی ها ، شخصیت و دغدغه هایش را آشکار می سازد .

ارزیابی و نقد آرای وینی کات

وینی کات در آغاز کار خود به نحو چشمگیری از نظریات فروید و کلاین متأثر بود ، اما در تألیفات آخرش با لحنی خاص خود سخن گفت و بهره های ارزشمند و اصیلی به حوزه مطالعه اشخاص رساند . گرچه اندیشه های او نظامی فکری تشکیل نمی دهند اما بینش هایی بدیع در خصوص رشد کودکان فراهم می آورند . وینی کات در این باب که تعامل میان مادر و کودک ، چگونه رشد کودک را تقویت می کند یا باز می دارد ، دیدگاهی منحصر به فرد عرضه کرده است . همیشه به سادگی نمی توان بین نظرات وینی کات و افکار دیگر نظریه پردازان پیوند برقرار ساخت زیرا او از نظرات دیگران فراتر می رفت و آن ها را دگرگون می ساخت و نیز گاهی نوعی سهل انگاری درخصوص نظریات نشان می داد که ممکن است خوانندگان او را سردرگم سازد – یا سر شوق آورد . مثلاً او یکی از نکات اساسی نظریه کلاین را صرفاً با گفتن این که «چه اهمیتی دارد ؟» کنار می نهد . به نظر هری گانتریپ ، وینی کات از برخی اصطلاحات فرویدی استفاده کرده است که «واقعاً هیچ اعتقادی به آن ها نداشته است ، به ویژه اصطلاح اید که از چشم انداز او بی معنا بود … او به صرف عادت چنین می کرد»  وینی کات هم چنین برخی مفاهیم فرویدی و کلاسیک را به شکلی تحریف کرد تا بتواند آن ها را در طبقه بندی خود از بیماری های روانی جای دهد . برای نمونه او گفته است که مفهوم فرویدی و کلاسیک نورز ، لزوما ً بیماری نیست

منبع : درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود/ترجمه علیرضا طهماسب

روان راهنما

شما ممکن است این را هم بپسندید