اختلال دوقطبی نوع دو (شیدایی خفیف – افسردگی) بر اساس DSM
اختلال دوقطبی نوع دو ( II )
ملاک های تشخیصی DSM5 برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع دو
A داشتن حداقل یک دوره هیپومانی و یک دوره افسردگی
B هرگز یک دوره مانیک وجود نداشته (بدون دوره افسردگی)
C سایر اختلالات روانی توجیه بهتری برای دوره ها نباشند
D اختلال در عملکرد اجتماعی ، شغلی ، و سایر زمینه های زندگی
ملاک های تشخیصی DSM5 برای دوره هیپومانی
A. دوره متمایز خلق که به طور نابهنجار و مداوم بالا، گشاده یا تحریک پذیر است و افزایش نابهنجار و مداوم فعالیت یا انرژی که حداقل ۴ روز پیاپی ادامه می یابد و در بخش همده ای از روز، تقریباً هر روز، وجود دارد.
B. در طول دوره اختلال سه نشانه زیر (یا بیشتر)(چهار نشانه اگر خلق فقط تحریک پذیر باشد) ادامه یافته اند
۱ عزت نفس کاذاب یا بزرگ منشی.
۲ کاهش نیاز به خواب(مثلا بعد از ۳ ساعت خواب احساس می کند استراحت کرده است).
۳ پرحرف تر از معمول یا تحت فشار برای ادامه دادن صحبت.
۴ پرش افکار یا تجربه ذهنی که افکار شتاب دارند.
۵ حواسپرتی(یعنی، توجه خیلی راحت به محرک های بیرونی بی اهمیت یا نامربوط جلب می شود) به صورتی که گزارش یا مشاهده می شود.
۶ افزایش فعالیت هدفمند(خواه اجتماعی، در محل کار یا مدرسه، یا جنسی) یا سراسیمگی روانی-حرکتی.
۷ مشغولیت بیش ازحد در فعالیت هایی که توان زیادی برای پیامدهای ناراحت کننده دارند(مثل پرداختن به ولخرجی مهارنشده در خرید، بی احتیاطی های جنسی، یا سرمایه گذاری احمقانه).
۸ این دوره با تغییر واضح در عملکرد ارتباط دارد که برای فرد به هنگامی که دچار بیماری نیست، غیرعادی است.
۹ اختلال در خلق و تغییر در عملکرد برای دیگران قابل مشاهده هستند.
۱۰ این اختلال به قدر کافی شدید نیست که عملکرد اجتماعی یا شغلی را به طور محسوسی مختل کند یا به بستری شدن نیاز داشته باشد. اگر ویژگی های روان پریشی وجود داشته باشد، این دوره، بنابر تعریف، شیدایی است.
۱۱ این دوره ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد نیست(مثل سوءمصرف مواد مخدر، دارو، یا درمان دیگر).
توجه: دوره هیپو مانی که در طول درمان ضدافسردگی پدیدار می شود(مثل درمان دارویی، شوک برقی تشنج آور)، اما در سطح کاملاً نشانگانی فراتر از تأثیر فیزیولوژیکی این درمان ادامه می یابد، دلیل کافی برای تشخیص دوره هیپو مانی است. با این حال، باید احتیاط لازم صورت گیرد که یک یا دو نشانه( مخصوصاً افزایش تحریک پذیری، کفری بودن، یا سراسیمگی بعد از مصرف داروی ضدافسردگی) برای تشخیص دوره هیپو شیدایی کافی، و لزوماً نشانگر بیماری پذیری ارثی دوقطبی قلمداد نشوند.
ویژگی های تشخیصی اختلال دوقطبی نوع دو
اختلال دو قطبی نوع دو با روند بالینی دوره های خلقی عودکننده مشخص می شود که از یک یا چند دوره افسردگی اساسی و حداقل یک دوره هیپو مانی تشکیل می شود. دوره افسردگی اساسی باید حداقل ۲ هفته، و دوره هیپو شیدایی باید حداقل ۴ روز ادامه یابد تا ملاک های تشخیصی برآورده شوند. در طول دوره (دوره های) خلقی، تعداد لازم نشانه ها باید برای بخش عمده ای از روز، تقریباً هر روز، وجود داشته باشند، و انحراف محسوس از رفتار و عملکرد عادی را نشان دهند. وجود دوره شیدایی در طول دوره بیماری، تشخیص اختلال دوقطبی نوع II را منتفی می سازد (ملاک B تحت «اختلال دوقطبی نوع II»). دوره های اختلال افسردگی ناشی از مواد/دارو یا دوقطبی و اختلال مربوط ناشی از مواد/دارو (که تأثیرات فیزیولوژیکی دارو را نشان می دهند، درمان های جسمانی دیگر برای افسردگی، سوءمصرف موادمخدر، یا قرارداشتن در معرض مواد سمی) یا افسردگی و اختلال مربوط ناشی از بیماری جسمانی دیگر یا دوقطبی و اختلال مربوط ناشی از بیماری جسمانی دیگر، در تشخیص اختلال دوقطبی نوع دو به حساب نمی آیند، مگر اینکه بعد از تأثیرات فیزیولوژیکی درمان یا مواد ادامه یافته و بعد، ملاک های مدت برای دوره را برآورده کرده باشند. به علاوه، این دوره ها نباید با اختلال اسکیزوافکتیو بهتر توجیه شوند، و با اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنیفرم، اختلال هذیانی، یا طیف اسکیزوفرنی یا اختلالات روان پریشی مشخص یا نامشخص دیگر تلفیق نمی شوند(ملاک c تحت «اختلال دوقطبی نوع II»). دوره های افسردگی یا نوسانات هیپو شیدایی باید ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی یا زمینه های مهم دیگر عملکرد ایجاد کنند (ملاک D تحت «اختلال دوقطبی نوع II»)؛ با این حال، برای دوره-های هیپو شیدایی، لزومی ندارد که این شرط برآورده شود. دوره هیپو شیدایی که اختلال قابل ملاحظه ای را ایجاد می کند احتمالاً برای تشخیص دوره شیدایی و بنابراین، برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع I در طول عمر، واجد شرایط است. دوره های افسردگی اساسی مکرر اغلب رایج تر و طولانی تر از دوره هایی هستند که در اختلال دوقطبی نوع I روی می دهند.
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو معمولاً در طول دوره افسردگی اساسی به متخصص بالینی مراجعه می کنند و بعید است که در آغاز از هیپومانی شاکی باشند. معمولاً، دوره های هیپو شیدایی به خودی خود موجب اختلال نمی شوند. بلکه، این اختلال از دوره های افسردگی اساسی یا از الگوی مداوم تغییرات و نوسانات خلقی غیرقابل پیش بینی و عملکرد میان فردی یا شغلی نامطمئن ناشی می شود. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو ممکن است دوره-های هیپو شیدایی را به صورت بیمارگون یا زیان اور درنظرنگیرند، هرچند دیگران ممکن است از رفتار دمدمی فرد ناراحت شوند. اطلاعات بالینی از سایر منابع خبر، مانند دوستان نزدیک یا خویشاوندان، اغلب برای محقق کردن تشخیص اختلال دوقطبی نوع دو (II ) مفید است.
دوره هیپو مانی نباید با چند روز سرحالی و برگشت انرژی یا فعالیت که بعد از بهبود دوره افسردگی اساسی روی می دهند، اشتباده گرفته شود. با وجود تفات قابل ملاحظه در مدت و شدت بین دوره شیدایی و هیپو شیدایی، اختلال دوقطبی نوع II«شکل خفیف تر» اختلال دوقطبی نوع I نیست. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال نوع I بیماری مزمن تری دارند و به طور متوسط، زمان بیشتری را در مرحله افسردگی بیماری خود سپری می کنند، که می تواند شدید و /یا ناتئان کننده باشد. نشانه های افسردگی که با دوره هیپومانی روی می دهند، یا نشانه های هیپو شیدایی که با دوره افسردگی روی می دهند، در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو شایع هستند و در زنان بیشتر روی می دهند، مخصوصاً هیپومانی همراه با ویژگی های مختلط. افرادی که دچار هیپومانی همراه با ویژگی های مختلط می شوند ممکن است نشانه های خود را به صورت هیپومانی قلمداد نکنند، بلکه در عوض، آنها را به صورت افسردگی همراه با افزایش انرژی یا تحریک پذیری تجربه کنند.
ویژگی های مرتبط که تشخیص را تأیید می کنند
ویژگی مشترک ختلال دوقطبی نوع دو تکانشگری است که می تواند در اقدامات خودکشی و اختلالات مصرف مواد دخالت داشته باشد. تکانشگری همچنین از اختلال شخصیت همزمان، اختلال مصرف مواد، اختلال اضطرابی، اختلال روانی دیگر، یا بیماری جسمانی ناشی شود. امکان دارد که در برخی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، سطح بالای خلاقیت وجود داشته باشد. با این حال، این رابطه ممکن است غیرخطی باشد؛ یعنی، دستاوردهای خلاق بیشتر در طول عمر، با شکل های خفیف تر اختلال دوقطبی ارتباط داشته اند، و خلاقیت بیشتر در اعضای خانواده غیرمبتلا یافت شده اند. دلبستگی فرد به خلاقیت بیشتر در طول دوره های هیپو شیدایی ممکن است به دودلی در مورد جستجوکردن درمان کمک کند یا پیروی از درمان را تحلیل برد.
شکل گیری و روند اختلال دوقطبی نوع II
گرچه اختلال دوقطبی نوع دو می تواند در اواخر نوجوانی و در طول بزرگسالی شروع شود، اما سن متوسط هنگام شروع، اواسط ۲۰ تا ۳۰ سالگی است، که قدری دیرتر از اختلال دوقطبی نوع I ولی زودتر از اختلال افسردگی اساسی است. این بیماری اغلب با دوره افسردگی شروع می شود و تا زمانی که دوره هیپو شیدایی روی ندهد، به عنوان اختلال دوقطبی نوع II مشخص نمی شود؛ این تقریباً در ۱۲ درصد افرادی که تشخیص اولیه اختلال افسردگی اساسی دارند، اتفاق می افتد. اختلالات اضطرابی، مصرف مواد، یا خوردن نیز ممکن است قبل از اینکه تشخیص واقع شوند که پی بردن به آن را دشوار می-کنند. شماری از افراد قبل از اولین دوره هیپو شیدایی مشخص شده، دچار چند دوره افسردگی اساسی می شوند.
تعداد دوره ها در طول عمر(هم دوره های هیپو شیدایی و هم افسردگی اساسی) در ااختلال دوقطبی نوع دو بیشار از اختلال افسردگی یا اختلال دوقطبی نوع Iاست. با این حال، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I عملاً بیشتر از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II است. با این حال، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I عملاً بیشتر از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II احتمل دارد که دچار نشانه های هیپو مانی شوند. فاصله بین دوره های خلقی در روند اختلال دوقطبی نوع II با بالا رفتن سن فرد، افزایش می یابد. در حالی که دوره هیپو مانی ویژگی است که اختلال دوقطبی نوع II را توصیف می کند، دوره های افسردگی با گذشت زمان بادوام تر و ناتوان کننده ترند. با وجود تسلط افسردگی، بعد از اینکه دوره هیپو شیدایی روی داده باشد، تشخیص، اختلال دوقطبی نوع II می شود و هرگز به اختلال افسردگی اساسی برگشت نمی کند.
تقریباً ۵ تا ۱۵ درصد افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II، ظرف ۱۲ ماه قبل، دوره های خلقی (هیپو مانی یا افسردگی اساسی) متعدد (چهار دوره یا بیشتر) دارند. اگر این الگو وجود داشته باشد، با شاخص «همراه با تناوب سریع» به آن اشاره می شود. بنا بر تعریف، نشانه های روان پریشی در دوره های هیپو شیدایی روی نمی دهند، و به نظر می رسد که دوره های افسردگی اساسی اختلال دوقطبی نوع II کمتر از دوره های اختلال دوقطبی نوع I متداول باشند.
جابجا شدن از دوره افسردگی به دوره شیدایی یا هیپو شیدایی(همراه با یا بدون ویژگی های مختلط)، هم به طور خودانگیخته و هم در مدت درمان برای افسردگی، ممکن است روی دهد. در حدود ۵ تا ۱۵ درصد افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II در نهایت دچار دوره شیدایی خواهند شد، که تشخیص را به اختلال دوقطبی نوع I، صرف نظر از روند بعدی، تغییر می دهد.
تشخیص دادن در کودکان اغلب دشوار است، مخصوصاً در آنهایی که مبتلا به تحریک پذیری و بیش انگیختگی هستند که غیردوره ای است(یعنی، فاقد دوره های خوب مشخص شده تغییر خلق است). تحریک پذیری غیردوره ای با خطر بیشتر اختلالات اضطرابی و اختلال افسردگی اساسی در کودکان، اما نه با اختلال دوقطبی در بزرگسالی، ارتباط دارد. کودکانی که به طور مداوم تحریک پذیر هستند، از کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی، میزان اختلال دوقطبی خانوادگی کمتری دارند. برای اینکه دوره هیپو شیدایی تشخیص داده شود، نشانه های کودک باید از آنچه در محیط و فرهنگ معینی برای مرحله رشد کودک انتظار می رود، فراتر باشند. در مقایسه با شروع بزرگسالی اختلال دوقطبی نوع دو ، شروع کودکی و نوجوانی این اختلال ممکن است با روند شدیدتر در طول عمر، ارتباط داشته باشد. میزان شیوع ۳ ساله اولین شروع اختلال دوقطبی نوع II در بزرگسالان بالاتر از ۶۰ سال، ۳۴/. درصد است. با این حال، به نظر نمی رسد که ممایز کردن افراد بالاتر از ۶۰ سال مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II به وسیله سن بالاتر یا پایین تر به هنگام شروع، فایده بالینی داشته باشد.
عوامل خطر و پیش آگهی اختلال دوقطبی نوع II
ژنتیکی و فیزیولوژیکی. خطر اختلال دوقطبی نوع II در خویشاوندان افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II، در برابر افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I یا اختلال افسردگی اساسی، بیشتر است. امکان دارد عوامل ژنتیکی بر سن به هنگام شروع اختلالات دوقطبی تأثیر داشته باشد.
موضوعات تشخیصی مرتبط با جنسیت
در حالی که نسبت جنسیت برای اختلال دوقطبی نوع I برابر است، یافته ها در مورد تفاوت های جنسیت در اختلال دوقطبی نوع دو با توجه به نوع نمونه (یعنی،بایگانی، جامعه، یا بالینی) و کشور اصلی، مبهم و متفاوت هستند. در مورد تفاوت های جنسیتی دوقطبی شواهد کمی وجود دارد یا اصلاً وجود ندارد، در حالی که برخی، اما نه تمام نمونه های بالینی حکایت دارند که اختلال دوقطبی نوع دو در زنان شایع تر از مردان است، که امکان دارد تفاوت های جنسیتی را در درمان جویی یا موامل دیگر منعکس کند.
با این حال، به نظر می رسد که الگوی بیماری و هزمانی اختلالات بسته به جنسیت تفاوت دارندف به طوری که زنان بیشتر از مردان احتمال دارد که از هیپومانی همراه با ویژگی های بیانگر مختلط و روند تناوب سریع خبر دهند. زایمان ممکن است راه انداز خاصی برای دوره هیپو شیدایی باشد، که می تواند در ۱۰ تا ۲۰ درصد زنان در جمعیت های غیربالینی و عمدتاً در اوایل دوره پس از زایمان روی دهد. امکان دارد متمایز کردن هیپومانی پس از زایمان بر شروع افسردگی ددلالت داشته باشد که در تقریباً نیمی از زنان که «خلق خوش» بعد از زایمان را تجربه می کنند، روی می دهد. تشخیص دقیق اختلال دوقطبی نوع دو می تواند به تعیین درمان مناسب افسردگی کمک کند، که ممکن است خطر خودکشی و بچه کشی را کاهش دهد.
خطرخودکشی در اختلال دوقطبی نوع دو
خطر خودکشی در اختلال دوقطبی نوع II بالاست. تقریباً یک سوم افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II از سابقه اقدام به خودکشی در طول عمر خبر می دهند. به نظر می رسد که میزان شیوع اقدام به خودکشی در طول عمر، در اختلال دوقطبی نوع II و نوع I مشابه باشد(به ترتیب ۴/۳۲ و ۳/۳۶ درصد). مهلک بودن این اقدامات، که به صورت نسبت پایین تر اقدامات خودکشی به خودکشی های به انجام رسیده تعیین شده است، امکان دارد در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I، بالاتر باشد. ممکن است در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، بین شاخص های ژنتیکی و خطر بیشتر رفتار خودکشی گرا ارتباط وجود داشته باشد، از جمله ۵/۶ برابر خطر بالاتر خودکشی در خویشاوندان درجه اول افراد شاخص دوقطبی نوع II در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I.
پیامدهای کارکردی اختلال دوقطبی نوع II
گرچه شماری از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II بین دوره های خلقی به سطح کامل عملکرد برمی گردند، اما حداقل ۱۵ درصد همچنان کژکاری میان دوره ای دارند و ۲۰ درصد مستقیماً به دوره خلقی دیگر، بدون بهبود میان دوره ای، منتقل می شوند. بهبود کارکردی به طور قابل ملاحظه ای از بهبود نشانه های اختلال دوقطبی نوع II عقب می ماند، مخصوصاً در رابطه با بهبود شغلی، که با وجود سطح برابر تحصیلات با کل جمعیت، به جایگاه اجتماعی-اقتصادی پایین تر می انجامد. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II در آزمون های شناختی، به استثنای حافظه و فصاحت معنایی، ضعیف تر از افراد سالم عمل می کنند، و اختلال شناختی آنها شبیه افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع I است. اختلالات شناختی مرتبط با اختلالات دوقطبی نوع II در مشکلات شغلی دخالت دارند. بیکاری طولانی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی با دوره های بیشتر افسردگی، سن بالاتر، میزان بیشتر اختلال وحشتزدگی کنونی، و سابقه اختلال مصرف الکل در طول عمر، ارتباط دارد.
تشخیص افتراقی اختلال دوقطبی نوع دو
اختلال افسردگی اساسی. شاید چالش انگیزترین تشخیص افتراقی برای درنظرگرفتن، اختلال افسردگی اساسی باشد، که می تواند با نشانه های هیپو شیدایی یا شیدایی که ملاک های کامل را برآورده نمی کنند، همراه باشد(یعنی، نشانه های کمتر یا مدت کوتاهتر از آنچه برای دوره هیپو شیدایی لازم است). این بخصوص هنگام ارزیابی افراد مبتلا به نشانه های تحریک پذیری که ممکم است با اختلال افسردگی اساسی یا اختلال دوقطبی نوع II ارتباط داشته باشد، صدق می-کند.
اختلال ادواری خو. در اختلال ادواری خو، دوره های متعدد نشانه های هیپو شیدایی و دوره های متعدد نشانه های تفسردگی وجود دارد که ملاکهای نشامه یا مدت را برای دوره افسردگی اساسی برآورده نمی کنند. اختلال دوقطبی نوع II به وسیله وجود یک یا چند دوره افسردگی اساسی از اختلال ادواری خو متمایز می شود. اگر دوره افسردگی اساسی بعد از ۲ سال اول اختلال ادواری خو روی دهد، تشخیص اضافی اختلال دوقطبی نوع II داده می شود.
طیف اسکیزوفرنی و اختلالات روان پریشی مربوط دیگر. اختلال دوقطبی نوع II باید از اختلالات روان پریشی متمایز شود(مثل اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی، و اختلال هذیانی) اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوافکتیو، و اختلال هذیانی همگی با دوره های نشانه های روان پریشی مشخص می شوند که در غیاب نشانه های خلقی برجسته روی می دهند.
اختلال وحشتزدگی و اختلالات اضطرابی دیگر. اختلالات اضطرابی باید در تشخیص افتراقی و درنظر گرفته شوند و ممکن است اغلب به صورت اختلالات همزمان وجود داشته باشند.
اختلال کاستی توجه /بیش فعالی. اختلال کاستی توجه /بیش فعالی (ADHD) مخصوصاً در نوجوانان و کودکان، ممکن است اشتباهاً اختلال دوقطبی تشخیص داده شود. تعدای از نشانه های ADHD، مانند گفتار سریع، شتاب افکار، حواسپرتی، و نیاز کمتر به خواب، با نشانه های هیپومانی همپوشی دارند. و در صورتی می توان از محسوب کردن مضاعف نشانه ها در جهت ADHD و اختلال دوقطبی نوع دو اجتناب کرد که متخصص بالینی روشن کند آیا نشانه ها بیانگر دوره متمایزی هستند و آیا افزایش محسوس از خط پایه که برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع دو لازم است، وجود دارد.
اختلالات شخصیت. همان قاعده ای که در مورد ADHD به کار می رود، هنگام ارزیابی کردن فرد برای اختلال شخصیت، مانند اختلال شخصیت مرزی نیز صدق می کند، زیرا ناپایداری خلق و تکانشگری در اختلالات شخصیت و اختلال دوقطبی نوع IIشایع هستند. نشانه ها باید بیانگر دوره متمایزی باشندف و برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع II، افزایش محسوس نسبت به سطح پایه ضرورت دارد. در طول دوره خلقی درمان نشده، تشخیص اختلال نبید داده شود، مگر اینکه سابقه طول عمر، وجود اختلال شخصیت را تأیید کند.
اختلالات دوقطبی دیگر. تشخیص اختلال دوقطبی نوع دو باید با بررسی دقیق این موضوع که آیا دوره های قبلی و دوقطبی و اختلالات مرتبط مشخص و نامشخص دیگر وجود داشته اند و با تأیید کردن وجود هیپومانی و افسردگی نشانگانی کامل، از اختلال دوقطبی نوع I متمایز شود.
همزمانی اختلالات
اختلال دوقطبی نوع II بیشتر مواقع با یک یا چند اختلال روانی همزمان است، ه طوری که اختلالات اضطرابی از همه شایع ترند. تقریباً ۶۰ درصد افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو ، سه یا دعداد بیشتری اختلال روانی همزمان دارند؛ ۷۵ درصد اختلال اضطرابی دارند؛ و ۳۷ درصد اختلال مصرف مواد دارند. کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو در مقایسه با آنهایی که به اختلال دوقطبی نوع I مبتلا هستند، میزان بالاتر اختلالات اضطرابی همزمان دارند، و اختلال اضطرابی اغلب قبل از اختلال دوقطبی واقع می شود. اختلالات اضطرابی و مصرف مواد در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II به میزان بالاتر از کل جمعیت روی می دهند. تقریباً ۱۴ درصد افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع دو حداقل یک اختلال خوردن در طول عمر داشته اند، به طوری که اختلال پرخوری از پرخوری عصبی یا بی اشتهایی عصبی شایع تر است.
به نظر نمی رسد این اختلالات که عموماً به طور همزمان روی می دهند، از روند بیماری پیروی کنند که واقعاً از روند اختلال دوقطبی مستقل است، بلکه ارتباط نیرومندتری با حالت های خلقی دارند. برای مثال، اختلالات خوردن بیشتر یا نشانه های افسردگی ارتباط دارد، و اختلالات مصرف مواد اندکی با نشانه های شیدایی ارتباط دارند.