استرنبرگ ، نظریه مثلث عشق و نظریه قصه عشق (روایت عشق)

استرنبرگ را با سه نظریه می شناسند : عشق مثلثی یا سه وجهی ، هوش سه گانه و قصه عشق

عشق مثلثی یا مثلث عشق

رابرت جی استرنبرگ ارائه شده است. در سال ۱۹۸۷ استرنبرگ نظریه‌ای ارائه داد که در آن عشق را به شکل یک مثلث تصور کرد. او می‌گوید که عشق مرکب ازسه بخش است: صمیمیت، شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد.استرنبرگ

سه مولفه عشق در نظریه استرنبرگ

مولفه اول عشق: صمیمیت

هرچند این اصطلاح به تنهایی چندین معنی دارد، استرنبرگ آن را به عنوان احساساتی که نشانه نزدیک بودن است، در نظر گرفت. بنابراین صمیمیت جوهره عشق را تشکیل می‌دهد. استرنبرگ در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که صمیمیت شامل ۱۰ عنصرمختلف در رابطه با شخص مورد علاقه است:

۱- میل به رفاه شخص مورد علاقه

۲- تجربه خوشحالی با او

۳- داشتن توجه زیاد به وی

۴- قادر به اتکاء به شخص مورد علاقه بودن در هنگام نیازمندی

۵- داشتن درک متقابل

۶- درمیان گذاشتن مسائل شخصی

۷- دریافت حمایت عاطفی

۸- ارائه حمایت عاطفی

۹- برقراری رابطه صمیمانه با فرد مورد علاقه

۱۰- و ارج نهادن به وی

بنابراین صمیمیت عبارت است از احساس محبت و اظهار آن، علاقه، مراقبت، مسئولیت، همدلی و غمخواری نسبت به فردی که شخص او را دوست دارد. صمیمیت جنبه هیجانی و عاطفی دارد و نوعی احساس گرمی، محبت، نزدیکی، مرتبط بودن و در قید و بند طرف مقابل بودن در فرد ایجاد می‌کند.

مولفه دوم عشق: شور و شوق (شهوت)

دومین مولفه شامل شور و اشتیاق که مبتنی بر انگیزش‌های شهوانی و جذابیت‌های جسمانی است و شامل اشتغالات ذهنی مثبت نسبت به معشوق است. این بعد جنبه انگیزشی دارد.

مولفه سوم عشق: تصمیم/تعهد

این مولفه شامل تصمیم‌های خودآگاهانه و غیر خودآگاهانه‌ای می‌شود که فرد برای دوست داشتن دیگری اتخاذ و خود را متعهد به حفظ آن می‌کند. این حالت جنبه شناختی دارد و در بردارنده تصمیم کوتاه مدت و بلندمدت برای دوست داشتن و مراقبت از معشوق است. این بعد تصمیم گرفتن برای تعهد داشتن، حفظ و نگهداری از معشوق و رابطه طولانی مدت با اوست. این جزء شامل تصمیم گیری در این باره است که فقط با یک نفر باشد و شریک دیگری برای خود انتخاب نکند و این ارتباط را مهم‌تر از ارتباط با هر فرد دیگری تلقی کند.

انواع عشق در نظریه استرنبرگ

درواقع می‌توان دیدگاه استرنبرگ را به یک مثلث تشبیه کرد که همواره این ۳ عنصر در فرآیند عشق دخالت می‌کند. از نظر استرنبرگ سه بعد عشق به ندرت در فردی به طور مساوی جمع می‌شود و میزان وجود هر یک از ابعاد در روابط عاشقانه متفاوت است. همچنین عنوان می‌کند که مولفه‌های صمیمیت، شور و اشتیاق (شهوت) و تصمیم/تعهد در ترکیب با یکدیگر ۸ نوع متفاوت از عشق را به وجود می‌آورند که هر کدام ویژگی‌ها، محاسن و معایب خود را دارند امابرخی از انواع عشق با سطوح بالاتری از رضایتمندی همراه‌اند.

با توجه به مثلث عشق استرنبرگ انواع عشق عبارت‌اند از:

۱- فقدان عشق: زمانی است که ابعاد سه گانه عشق در روابط افراد بسیار کمرنگ است یا اصلاً وجود ندارد. مثل بسیاری از روابط رسمی که افراد مرتبط با یکدیگر دارند. اگر احساس شخص نسبت به شریک زندگی از این نوع باشد، این رابطه در معرض  خطر است.

۲- دوست داشتن: زمانی است که فقط عامل صمیمیت وجود داشته باشد و از دو بعد دیگر خبری نیست یا بسیار کمرنگ است. این نوع عشق، احساس ایجاد یک رابطه دوستی عمیق و حقیقی می‌باشد. در این حالت احساس دلسوزی، رفاقت، گرمی، مهر و علاقه و هیجانات مثبت وجود دارد. اما احساس شور و شوق (شهوت)  و تصمیم/تعهد وجود ندارد.

۳- شیفتگی (دلباختگی): در این نوع عشق بعد شور و شوق (شهوت) بر روابط افراد یا احساس یک فرد نسبت به دیگری حاکم است. یک حالت شدید شور و اشتیاق است که در آن فرد به شدت و به طور افراطی مجذوب شده، درحالی که تعهد و صمیمیت واقعی وجود ندارد. در این حالت فرد به صورت وسواس گونه از طرف مقابل شخص ایده آلی می‌سازد. در این نوع عشق درجه بالایی از برانگیختگی فیزیولوژی و روانی وجود دارد. این نوع عشق با وصل به معشوق به شدت پایان می‌پذیرد و ممکن است به تنفر تبدیل شود.

۴- عشق پوچ (تهی): در این نوع عشق فقط بعد تصمیم/تعهد وجود دارد و سایر ابعاد وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است. به طور معمولی این نوع عشق در یک رابطه بلند مدت راکد وجود دارد که در آن زوج‌ها رابطه هیجانی و عاطفی متقابل را از دست داده‌اند و یا آنقدر با هم مانده‌اند که به همدیگر عادت کرده‌اند یا به علت ترس از بی کسی و یا به خصوص برای فرزندان با هم می‌مانند. همچنین این نوع عشق در ازدواج‌های از پیش ترتیب داده شده نیز دیده می‌شود.

۵- عشق رمانتیک: این نوع عشق ترکیبی از صمیمیت و شور و شوق است که بر اساس دو جنبه جذابیت فیزیکی و عاطفی استوار است. نوعی احساس نزدیکی، قرابت و پیوند بین دو زوج است. در این حالت اعتماد بسیار بالایی نسبت به همسر وجود دارد و به لحاظ عاطفی به شدت به او نزدیک است. در این نوع عشق خود افشایی بسیار بالاست و شخص بدون ترس از طردشدن، عقاید و افکار خود را با همسرش درمیان می‌گذارد و زمانی که افکار و احساس خود را برای طرف مقابل ابراز می‌دارد، حالت شور و شوق را در اوج خود تجربه خواهد کرد. با این حال به دلیل نداشتن بینش و تعهد، امکان تداوم این عشق اندک است و در صورتی که رابطه به علت ارضای نیازهای زوجین تداوم یابد به مرور زمان تعهد در روابط آن‌ها به وجود می‌آید.

۶- عشق رفاقتی: این نوع عشق ترکیبی از صمیمیت و تعهد است. یک رابطه دوستانه پایدار، طولانی مدت و متعهدانه که همراه با مقدار زیادی صمیمیت است. در این نوع عشق تصمیم بر آن است که شخص همسرش را دوست داشته باشد و به باقیماندن با او متعهد می‌باشد. این نوع عشق همراه با بهترین روابط دوستانه است  که رفتار شهوانی در آن نیست یا خیلی کمرنگ است و رفتار عطوفت ورزانه در آن دیده نمی‌شود. بسیاری از عشق‌های آرمانی که دوام یابد و پایدار شود، تبدیل به عشق رفاقت آمیز خواهد شد. این نوع عشق بین دو همکار که سال‌ها با یکدیگر کار کرده‌اند یا بین یک زوج که دارای فرزندانی هستند مشاهده می‌گردد.

۷- عشق ابلهانه: این نوع عشق، از ترکیب شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد به وجود می‌آید و صمیمیت درآن دیده نمی‌شود. زوجین صرفاً براساس حالت شور و شوق (شهوت) نسبت به هم متعهد هستند و رابطه صمیمانه و عاطفی عمیقی با همدیگر دارند. این حالت گردبادی از هیجانات است که زود فروکش می‌کند. استرنبرگ معتقد است دراین حالت افراد در نگاه اول عاشق یکدیگر می‌شوند و خیلی زود بدون اینکه همدیگر را بشناسند به داشتن یک رابطه طولانی متعهد می‌گردند. این عشق خیلی شدید و اغلب وسواس گونه است. فرد نمی‌تواند فکر خود را از او رها کند، شدیداً آرزو می‌کند به او نزدیک شود، او را لمس کند و با او در هم آمیزد و با این تخیلات به فرد حالت شوریدگی دست می‌دهد.

۸- عشق کامل (آرمانی): این نوع عشق ترکیبی از سه حالت صمیمیت، شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد است. در این حالت فرد همسر خود را به عنوان یک انسان دوست می‌دارد و به او احترام می‌گذارد، به او متعهد است و از طریق برقراری ارتباط درست با او احساس نزدیکی می‌کند. رفتار دوستانه، رفاقت آمیز، محبت آمیز و مراقبت آمیز خواهد داشت. روابط زناشویی همراه با تعهد به وفاداری و اوج لذت بدون احساس گناه تجربه می‌شود. استرنبرگ (۱۹۸۸) عنوان می‌کند رسیدن به این مرحله خیلی آسان‌تر از نگهداشتن آن است.

استرنبرگ در سال ۱۹۹۴ نظریه «مثلثی عشق» (نظریه سه وجهی عشق) را مورد ارزیابی مجدد قرار داد و نظریه عشق به مثابه قصه (love as a story) را معرفی نمود. در نظریه مثلثی عشق، می‌توان عشق را با توجه به طیف وسیعی از عاطفه‌ها، اندیشه‌ها و انگیزش‌های متفاوت، شناخت. پدیده‌هایی مثل علاقه و میل به دیگری، برقراری ارتباط متقابل به صورت شایسته، و حمایت از یکدیگر. مشکل نظریه مثلثی در این بود که به نظر می‌رسید در این مجموعه، اجزای تشکیل دهنده مبین عناصر عشق هستند و این عناصر را توضیح می‌دهند، اما آنها را به شیوه‌ای روشمند سازمان‌دهی نمی کنند و نشان نمی دهند چرا من، انسان خاصی را دوست دارم و انسان دیگری را دوست ندارم.

در دیدگاه عشق به مثابه یک داستان، فرض بر این است که ما آدمیان گرایش داریم عاشق کسانی شویم که قصه‌هایشان با قصه ما یکی است یا مشابه آن است، اما نقش آنها در قصه‌ها مکمل نقش خود ماست. و بدین ترتیب، این اشخاص از جهاتی مثل خود ما هستند و از جهاتی دیگر بالقوه با ما متفاوتند. اگر از سر اتفاق عاشق کسی شویم که قصه‌ای کاملا متفاوت داشته باشد، آن وقت است که هم رابطه ما و هم عشق که زیر ساخت این رابطه است وضعیتی متزلزل می‌یابد. در چنین حالتی یا باید به دنبال شخص دیگری باشیم و راهمان را تغییر دهیم یا آنکه قصه خودمان را عوض کنیم (استرنبرگ،۱۹۹۴).

در این الگو افراد از زمانی که متولد می‌شوند شروع به شکل دادن داستان‌هایی در این مورد می‌کنند که عشق چه باید باشد. همچنین تماشای والدین و روابط بین آنها، فیلم و خواندن کتاب و سایر رسانه‌ها، همه و همه انتظار فرد را راجع به روابط عاشقانه شکل می‌دهد. همین تجارب متفاوت باعث شکل‌گیری قصه‌های افراد می‌شود و این قصه‌های مختلف توجیه کننده آن است که چرا دو همسر یک رویداد واحد را یک‌جور نمی‌بینند. گاهی در یک رابطه، هر همسر در عمل‌ها و رویدادهای واحد مفهومی را می‌بیند که با معنا و مفهوم دیگری متفاوت است، علت این است که هر همسر عمل‌ها و رویدادها را در چهارچوب داستان خاصی تفسیر می‌کند که با داستان آن دیگری متفاوت است (استرنبرگ، ۱۹۹۸؛ ترجمه بهرامی،۱۳۸۲).

این واقعیت که مردمان از عشق قصه‌های متفاوتی دارند نکته مهمی را پیرامون عشق آشکار می‌کند؛ تلاش برای درک و شناخت عشق تلاشی عبث و بیهوده است، چرا که هر انسانی برداشت خاص خود را از عشق دارد و برداشت هیچ دو انسانی کاملا یکسان نیست، قصه عشق قصه‌ای فراگیر است اما ممکن است محتوای قصه‌های هر فرد با فرد دیگر تفاوت کلی داشته باشد. اما در عین حال، هر دو انسانی که درگیر یک رابطه مشترکند، لازم است گذشته از قصه‌های فردی خویش به نحوی دست به آفرینش قصه‌های مشترک بزنند (استرنبرگ، ۱۹۹۸؛ ترجمه بهرامی،۱۳۸۲).

اغلب می‌گویند که همسران به مرور زمان شباهت بیشتری به هم پیدا می‌کنند. این تصور بیشتر از آنجا ناشی می‌شود که مردم نه تنها می‌کوشند همسری را انتخاب کنند که دارای قصه‌های همخوان باشند، بلکه به گونه فعالانه‌ای سعی می‌کنند تا رفتار همسرشان را نیز شکل دهند، با این هدف که رفتار همسر همخوانی بیشتری با داستان خودشان پیدا بکند. به عبارت دیگر، چنانچه همسری خود را درست با نقش مطلوب همانند نکند، آن وقت است که فرد خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه به صورتی عمل می‌کند که شریکش را به پذیرفتن رفتار مطلوب تشویق کند. روابط نیرومند و متحول‌کننده هستند و ممکن است که ما را بگونه‌ای دگرگون کنند که خوشایند ما نیست. علاوه بر قصه خود ما، قصه همسرمان نیز اثر مشابهی بر روی ما دارد و از طرفی واقعیت چندگانه بودن قصه‌های عشق این وضعیت را پیچیده‌تر می‌کند (بهرامی،۱۳۸۲).

وجود قصه‌های چندگانه از عشق بیانگر این واقعیت است که عشق نه تنها از دیدگاه افراد مختلف مفاهیمی متفاوت دارد، بلکه از دیدگاه یک فرد نیز، یک پدیده ساده نیست و ممکن است فرد به طور همزمان مجذوب چند قصه باشد، بویژه اینکه برخی قصه‌ها وجوه تشابه زیادی با هم دارند (بهرامی،۱۳۸۲).

انواع قصه‌های عشق

قبل از پرداختن به انواع قصه‌های عشق، به برخی جوانب مهم آنها توجه می نمائیم (استرنبرگ، بارنز،۲۰۰۱):

۱- اول اینکه فهرست عناوین قصه‌های عشق بیانگر گستره وسیع مفاهیمی است از آنچه که عشق می‌تواند باشد، ولی محدود به آنها نیست. هر کسی هر قصه‌ای که داشته باشد آن را خودش می‌نویسد و ممکن است با قصه سایرین متفاوت باشد، حتی اگر نوع قصه یکی باشد. از طرفی برخی قصه‌ها، همچون قصه باغ در قیاس با برخی قصه‌های دیگر معمول‌تر و رایج‌تر هستند.

۲- هر داستانی الگوی خاصی از افکار و رفتار را دارد. برای مثال، کسی که قصه عشق او قصه بازی است، نسبت به کسی که قصه عشق او قصه مذهب است، رفتار متفاوتی خواهد داشت.

۳- بین دیدگاه قصه عشق و سایر دیدگاه‌های موجود در زمینه عشق همپوشی ذاتی وجود دارد. برای مثال قصه عشق بازی با سبک عشق لودوس لی (۱۹۷۷) سازگاری و همخوانی دارد. به نظر می‌رسد که قصه مذهب به سبک دلبستگی مضطرب ـ دوسوگرا (شاور و دیگران،۱۹۸۸) مشابهت دارد. قصه خیال مشابه مفاهیم نوعی عشق رمانتیک‌ است . تفاوت در این است که دیدگاه عشق به مثابه یک داستان سعی در درک و دستیابی به غنای داستان دارد که ساختار روابط را شکل می‌دهد، درحالیکه سایر نظریه‌ها، ساختارهای مختلف را راهی برای نگریستن به روابط عاشقانه می‌پندارند. نظریه عشق به مثابه یک داستان بر بافت داستان تاکید می‌کند.

۴- همان طور که «افکار خودآیند» در دیدگاه شناختی مورد بررسی و تفحص قرار می‌گیرند، داشتن قصه خاصی از عشق نیز می‌تواند منجر به تعریف ما از چیستی روابط عاشقانه بشود، در نتیجه قصه‌ها قابل توجه هستند. شاید ما از دیدگاه و طرز فکرمان نسبت به عشق آگاه نباشیم و ندانیم که چه قصه‌ای داریم، ولی آنها را به عنوان ویژگی‌های درست و واقعی از چیزی که عشق هست یا باید باشد تلقی بکنیم. اگر کسی نتواند خود را با روابطی که دارد منطبق کند، احساس نابسندگی(inadequate) می‌کند. و همچنین اگر کسی دیدگاه خاصی از عشق داشته باشد ولی نتواند آن را تحقق ببخشد، باز هم دچار نابسندگی خواهد شد.

۵- داستان‌های عشق در درون خود نقش‌های مکمل (complementary) دارند. ما به دنبال کسانی هستیم که قصه آنها کمابیش با قصه ما سازگار باشد، ولی کاملا مثل ما نباشد و بتواند نقش مکمل ما را در آن قصه ایفا بکند. بنابراین، مردم در پی کسانی هستند که در برخی سطوح مشابه آنها هستند و در برخی سطوح با آنها فرق می‌کنند. از این نقطه نظر هیچ‌یک از نظریه‌های مشابهت (similarity) در خصوص عشق درست نیستند.

۶- هر یک از داستان‌ها مزایا و معایب سازگارانه‌ای را دارند. ممکن است که یک داستان خاص با ابعاد محیط اجتماعی معینی سازگاری نسبتا زیادی داشته باشد.

۷- برخی از داستان‌ها موفقیت بالقوه بیشتری نسبت به سایر داستان‌ها دارند. به عنوان مثال، برخی داستان‌ها زودگذر هستند و دوام چندانی ندارند ولی برخی داستان‌ها مادام العمر و همیشگی هستند.

۸- داستان‌ها هم علت هستند و هم معلول و همواره با زندگی ما در تعاملند. داستان‌هایی که ما با خود وارد روابطمان می‌کنیم موجب می‌شود تا مسائل خاصی را باور کنیم و حتی به شیوه بخصوصی رفتار کنیم. و در عین حال رشد شخصی و تعاملات ما با دیگران، داستان‌ها و روابط ما را شکل داده و تغییر و تعدیل می‌کند. داستان‌های ما با تار و پود زندگیمان درهم تنیده‌اند.

استرنبرگ قصه‌ها را به پنج گروه اصلی تقسیم می‌کند که هر گروه شامل چند قصه می‌شود. این گروه‌بندی بر اساس ویژگی‌های درونی قصه‌ها است. وی اذعان می‌دارد که این گروه‌بندی یک گروه‌بندی استنباطی است و بر اساس تحلیل آماری تهیه نشده است، ولی کمک می‌کند تا ضرورت‌هایی را درک کنیم که گونه‌های مختلف داستان بر روابط تحمیل می‌کنند.

استرنبرگ ۲۵ قصه عشق را شناسایی کرده که بعضی از آن ها محبوبیت بیشتری دارند. هرچه هماهنگی بین قصه ی زوج ها بیشتر باشد یا قصه هایشان مکمل تر باشد، زوج ها رضایت زناشویی بالاتری دارند.

قصه‌های عشق عبارتند از :

قصه های نامتقارن:  عدم تقارن یا رفتار مکمل زوج ها مبنای رابطه صمیمانه است.

قصه های شیی: زوج یا رابطه آن ها وسیله ای است برای رسیدن به هدفی که خارج از رابطه آن هاست.

قصه های مشارکت: زوج ها با هم برای خلق چیزی، یا انجام کاری یا حفظ چیزی کار می کنند.

قصه های روایی: سمت و سوی رابطه بر اساس متن یا دستورالعملی که بیرون از رابطه قرار دارد نشان داده می شود.

قصه های گونه: بر روال یا شیوه حضور در رابطه تأکید می شود نه بر اهداف رابطه یا اصول زیربنایی آن .

قصه‌های نامتقارن :

در این قصه‌ها عدم تقارن میان همسران یا رفتار مکمل اساس و مبنای رابطه صمیمانه و نزدیک است.

  • قصه معلم-شاگرد: در این قصه یک نفر ساختار و اطلاعات را فراهم می کند و نفر دیگر دریافت کننده اطلاعات است.
  • قصه ایثار (فداکاری): یک نفر با کمال میل تخفیف می‌دهد و کوتاه می‌آید، نفر دیگر از این تخفیف‌ها بهره‌مند می‌شود و از آنها سود می‌جوید.
  • قصه حکومت: یک نفر بر دیگری مسلط است و اتخاذ تمامی تصمیم ها و قدرت در دستان اوست، دیگری فرمانبردار است.
  • قصه پلیسی: یک نفر دیگری را زیر نظر دارد و اغلب او را در چارچوبی که خود می‌خواهد قرار می‌دهد. پلیس برای خود حق‌های اضافی قائل است.
  • قصه زشت‌نگاری(پورنوگرافی): یک نفر جفت خود را خوار و بی‌مقدار می‌کند، طرف دیگر فقط به عنوان شیء جنسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • قصه وحشت: یک فرد شکنجه‌گر است و فرد دیگر قربانی بی‌حرمتی و تحقیر است. این فرد جذب روابطی می‌شود که در آن یا بترسد یا بترساند، در هر حال از آن لذت می‌برد.

قصه‌های شیی

الف) شخص در مقام شیء: در قصه‌هایی که شخص به عنوان شیء نگریسته می‌شود، شخص نقش شیء را ایفا می‌کند.

  • قصه علمی ـ تخیلی: شخص بر اساس شخصیت یا رفتار عجیب و غریبش ارزیابی می‌شود.
  • قصه مجموعه: ارزش شخص به این است که که شیار کوچکی را در یک مجموعه بزرگتر پر می‌کند.
  • قصه هنر: شخص به خاطر ظاهر جسمانی‌اش ارزش‌گذاری می‌شود.

ب) رابطه به مثابه شیء: در این قصه‌ها رابطه به صورت وسیله‌ای در می‌آید برای نیل به هدفی که مستقیما هیچ ربطی به رابطه ندارد و اگر دارد بسیار اندک است.

  • قصه خانه و خانواده: رابطه بوسیله‌ای تبدیل می‌شود برای رسیدن و بر پا کردن یک محیط زندگی راحت و جذاب، خانه کانون رابطه است.
  • قصه بهبودی: قصه بهبودی قصه بقا است، در این قصه از رابطه در جهت کمک به بهبودی شخصی بهره‌برداری می‌شود که گرفتار آسیب روانی یا هر تجربه سخت دیگر شده است.
  • قصه دین: از این رابطه به عنوان وسیله‌ای برای نزدیک‌ شدن به خدا استفاده می‌شود، یا آنکه رابطه خود به مظهر و تجسم احساسات دینی فرد تبدیل می‌شود.
  • قصه بازی: این قصه در برگیرنده نوعی رقابت است؛ رابطه به صورت وسیله‌ای برای انجام بازی اغلب پیچیده‌ای درمی‌آید که مجموعه قواعد و قوانین خود را دارد و نوعا دارای برنده و بازنده است.

قصه‌های مشارکت:

در این قصه‌ها به عشق از این زاویه نگریسته می‌شود که همپای همکاری همسران برای آفریدن یا حفظ چیزی، عشق نیز کامل می‌شود.

  • قصه سفر: در این قصه‌ها همسران رابطه خود را به چشم مسافرت نگاه می‌کنند که در آن مقصد اهمیت زیادی ندارد، زیرا هدف رابطه آنها در این است که از سفر در کنار هم لذت ببرند، گاهی استعاره سفر شکل واقعی به خود می‌گیرد و امکان دارد زوجین باهم به جاهای تازه و هیجان‌انگیز سفر کنند.
  • قصه بافندگی و دوزندگی: همسران خود را به چشم کسانی نگاه می‌کنند که در حال بافتن و دوختن رابطه متفاوت و ویژه خود هستند و در عین حال تکه‌تکه‌های رابطه خودشان را بهم می‌تنند تا طرح آن را نیز پیاده کنند.
  • قصه باغ و باغچه: همسران رابطه را به چشم باغ می‌بینند، باغی که لازم است همیشه و در همه حال به دقت به آن رسید و آنرا آبیاری کرد به این امید که رشد کرده و بارور شود.
  • قصه تجارت: رابطه شبیه کار تجاری اداره می‌شود. فرد به سوی همسر خود به عنوان شریک بالقوه جلب می‌شود و او را عمدتا از نظر شایستگی‌اش در این نقش ارزیابی می‌کند.
  • قصه اعتیاد: مشخصه کلیدی قصه اعتیاد، دلبستگی عمیق و پراضطراب شخص، معتاد به جفت خویش یا نیاز به داشتن این دلبستگی است. فرد هم به ‌اعتیاد و هم به معتاد نیازمند است.

قصه‌های روایی:

در این قصه‌ها، همسران معتقدند نوعی متن واقعی یا خیالی بیرون از رابطه وجود دارد، اما به طرق زیادی معین می‌کند که رابطه چگونه باید باشد.

  • قصه خیال: این قصه متن افسانه پریان را دارد که فردی رویایی به سراغ شخص می‌آید که از هر نظر ایده‌آل است.
  • قصه تاریخی: یک متن تاریخی دارد که چراغ راه آینده است. زوجین با نگاه به گذشته زندگی می‌کنند، گویی که گذشته تا به حال دوام دارد.
  • قصه علم: اصول و قوانین علمی ـ منطقی عامل برانگیزنده رابطه و عامل شکل‌گیری احساسات، افکار و کردار آدمی در آن رابطه است.
  • قصه آشپزی: دستورالعملی برای تهیه غذایی وجود دارد که شامل همه موارد لازم برای بوجود آوردن یک رابطه سعادتمندانه و موفقیت‌آمیز است؛ برای رسیدن به عمری سعادتمند و خوشبخت لازم نیست شخص کاری بکند مگر آنکه دستوالعمل این کتاب را بکار بندد.

قصه‌های گونه (ژانر):

شیوه یا روش حضور در رابطه، کلید موجودیت و حفظ آن رابطه است. بعد خاصی در رابطه، بر جنبه‌های دیگر آن تسلط و برتری دارد.

  • قصه جنگ: جنگی در جریان است و آنرا برنده یا بازنده‌ای نیست، زیرا در قصه جنگ بقای رابطه منوط به این است که این جنگ را پایانی نباشد.
  • قصه تاتر: رابطه مثل تاتر است که یکی از همسران و گاهی هر دو مشغول ایفای نقش هستند.
  • قصه طنز: در این قصه برتری با لطیفه، سرزندگی و دیدن بعد سرگرم‌ کننده چیزهاست، به کمک طنز مسیر هر نوع تلاشی برای گفتگوی جدی یا حتی تعارض آفرین منحرف می‌شود.
  • قصه معما: وضع بگونه‌ای است که یکی از هر دو شریک پیوسته در هاله‌ای از رمز و راز فرو رفته است و همراه با تلاش شریک دیگر برای نفوذ در این هاله معمایی داستان نیز به پیش می‌رود.

استرنبرگ برای هیچ‌یک از قصه‌ها ارزش‌گذاری نمی‌کند، بعبارتی هیچ‌یک از قصه‌ها بر دیگری ارجحیت ندارد و هر قصه نکات مثبت و منفی مخصوص به خود را دارد. هرگاه که قصه‌های همسران مشترک باشد، زوجین از زندگی مشترک خود احساس رضایت بیشتری می‌کنند.

نظریه هوش سه وجهی استرنبرگ

استرنبرگ در یک خانواده یهودی آمریکایی در نیوجرسی به دنیا آمده است. هنگامی که استرنبرگ کودک بود مبتلا به اضطراب امتحان بود. این موضوع باعث شد به این نتیجه برسد که امتحانات نمی‌توانند تمام دانش و توانایی های تحصیلی یک فرد را به صورت واقعی مورد سنجش قرار دهند. بعدها او اولین آزمون هوشی خود را طراحی کرد. در واقع این مشکل اضطراب امتحان وی بود که او را به روان شناسی علاقه مند ساخت.

 در نظریه هوش سه وجهی استرنبرگ سه مؤلفه اصلی وجود دارد.

۱ – تحلیلی

۲- تجربی

۳- عملی.

هوش تحلیلی:

استدلال و منطق انتزاعی را در بر می‌گیرد. آزمونهای هوش عموماً هوش تحلیلی را اندازه‌گیری می‌کنند. وقتی به تحلیل و ارزیابی مشکلات می‌پردازید، آنها را به عناصر تشکیل دهنده تجزیه می‌کنید و برای حل آنها راه حلهایی را به وجود می‌آورید از هوش تحلیلی خود استفاده می‌کنید. در این نوع هوش، فرد مطالب را به سرعت می‌خواند و می‌فهمد و در سخن‌گویی، واژگان بیشتر و دقیق‌تری به‌کار می‌برد.

هوش تجربی:

روشی را مشخص می‌کند که فرد به هنگام مواجهه با یک رویداد جدید طبق آن عمل می‌کند، به دنبال آن عملکرد خود را به تدریج بهتر می‌سازد تا جایی که رفتارش به رفتاری خودکار تبدیل می‌شود. افرادی که در حال یادگیری چیزی هستند از این هوش استفاده می‌کنند. مردم را آن‌گونه که هستند می‌پذیرد، پیش از سخن گفتن می‌اندیشد و رفتار و کردارش همواره با سنجیدگی و ژرف‌نگری همراه است. هوش تجربی که گاهی هوش خلاق نامیده می‌شود اجازه می‌دهد تا برای حل مسائل ناآشنا، روشهای جدیدی را اختراع کنیم.

هوش عملی:

توانایی به کارگیری دانسته‌ها در زندگی روزمره. یعنی همان عقل سلیم. این هوش توسط آزمونهای هوشی سنجیده نمی‌شود. این هوشی استکه رفتار فرد رد محیط اجتماعی و فرهنگی را مشخص می‌کند و پیامد آن سازگاری یا عدم سازگاری خواهد بود. فرد هوشمند همواره موقعیت‌ها را خوب بررسی می‌کند و مسائل را به نحو مطلوب و موفقیت‌آمیز حل می‌کند.

استرنبرگ چگونه به هوشهای سه وجی دست پیدا کرد؟ رابرت استرنبرگ و همکارانش، در یک نظرسنجی، از مردم عادی خواستند تا مثالهایی از رفتار هوشمندانه بیاورند، آنها متوجه شدند مثالهایی که مردم می‌آورند در سه طبقه قرار می‌گیرند: (۱) هوش کلامی، (۲) هوش عملی و (۳) هوش اجتماعی. بنابراین استرنبرگ بر اساس برداشت مردم عادی از هوش نظریه هوش سه وجهی خود را مطرح کرد.

ارزیابی نظریه‌ هوش سه وجهی استرنبرگ

به عقیده‌ی برخی منتقدان، نظریه استرنبرگ اجزای زیادی دارد که با هم همخوانی و انسجام ندارند. به عقیده‌ی برخی دیگر، این نظریه نشان نمی‌دهد که مردم در طول روز و در مواجهه با مسائل روزمره آن‌ها را چگونه حل می‌کنند. بعضی دیگر نیز بر این عقیده‌اند که نظریه استرنبرگ، جنبه‌های فیزیولوژیک هوش را نادیده گرفته است.

 

شما ممکن است این را هم بپسندید