بی اشتهایی عصبی یا اختلال آنورکسیا نروزا در DSM5

اصطلاح بی اشتهایی عصبی از یک اصطلاح یونانی به معنای از دست دادن اشتها و واژه های لاتین به معنای رشد عصبی اختلال گرفته شده است.

بی اشتهایی روانی اختلالی روانی است که در آن شخص از حفظ حداقل وزن طبیعی امتناع می کند و شدیدا از افزایش وزن خود می ترسد و به میزان زیادی در مورد بدن خود و شکل آن دچار سوء تعبیر است. از دیدگاه DSM-TV-TR اصطلاح بی اشتهایی روانی گمراه کننده است چون فقدان اشتها ندرتا در مراحل اولیه بیماری وجود دارد و علاقه زیاد بیماران به جمع آوری دستورالعمل های آشپزی و آماده ساختن غذاهای مفصل برای دیگران نشان می دهدکه این افراد به طور مداوم به غذا خوردن می اندیشند برخی از بیماران قادر به کنترل مداوم محدودیت داوطلبانه مصرف غذا نبوده و دوره های پرخوری دارند. این پرخوری ها معمولا مخفیانه و در شب ها انجام می شوند و بیماران معمولا پس از هر بار پرخوری استفراغ های عمدی ایجاد می کنند و تمرینات تشریفاتی، دوچرخه سواری وسیع، قدم زدن، آهسته یا تند دویدن فعالیت معمول این بیماران است.( کاپلان، سادوک، سادوک،۲۰۰۳،به نقل از پورافکاری۱۳۸۲)

بی اشتهایی روانی با اختلال عمیق تصویر تن و اصرار بر لاغری تا حد گرسنگی کشیدن، مشخص است. این اختلال در جنس مونث بسیار شایع تر از جنس مذکر است و شروع آن معمولا در نوجوانی است.فرضیه های وجود آشفتگی مسائل روانشناختی مربوط به احساس درماندگی، و اشکال در برقراری خودمختاری نیز به عنوان عوامل سهیم در پیدایش اختلال، مطرح شده اند.بیماران مبتلا به بی اشتهایی: بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی یا پر اشتهایی روانی به طور افراطی دل مشغول وزن، غذا، شکل بدن هستند. سیر بی اشتهایی روانی متغیر و از بهبود خود به خودی تا سیر صعدی و نزولی تا مرگ متغیر است.( کاپلان، سادوک، سادوک،۲۰۰۳، به نقل از پورافکاری،۱۳۸۲)

فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی، به ندرت در کاهش وزن شکایت می کند. بیشتر مبتلایان به بی اشتهایی عصبی فاقد بینش نسبت به مشکلاتشان هستند یا به شدت آن را انکار می کنند و ممکن است گزارشگران نامعتبری باشند. از این رو لازم است که برای ارزیابی کاهش وزن و سایر ویژگی های بیماری، از والدین یا منابع خارجی دیگر کسب اطلاع شود.( انجمن روانپزشکی آمریکا ،۲۰۰۰،به نقل از نیکخو و یانس،۱۳۸۱٫)

برای توصیف اضافه وزن و چاقی باید مفهوم شاخص توده بدنی را توضیح دهیم. شاخص توده بدنی (یا شاخص جرم بدن) یک شاخص ساده نسبت وزن به قد است که برای به دست آوردن آن، وزن بدن به کیلوگرم را بر مربع قد به متر تقسیم می کنند (kg/m۲). طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، BMI بیشتر از یا مساوی با ۲۵، اضافه وزن، و BMI بیشتر از یا مساوی با ۳۰، چاقی است.

برای قضاوت در مورد این که آیا فرد بیش از حد لاغر است یا نه، معیارهای عینی تعیین می کند: اگر وزن بدن کمتر از ۸۵درصد حد انتظار باشد، گفته می شود که فرد وزنی کمتر از حد استاندارد (کمبود وزن) دارد. هم چنین، معیارها بر ترس مرضی از افزایش وزن و تصور غلطی که افراد از اندام خود دارند، تمرکز می کنند. DSM-5 بین دو نوع آنورکسیا تفاوت می گذارد که عبارتند از: آنورکسیا (بی اشتهایی عصبی) از نوع محدود (یا آنورکسیا از نوع محدودکننده) که در آن گرسنگی دادن به خود با “تصفیه” (purging) همراه نیست (یعنی فرد خود را به استفراغ نمی اندازد یا از مواد ملیّن استفاده نمی کند)؛ و آنورکسیا از نوع بینج ایتینگ/تصفیه که در آن فرد به طور مرتب خود را به استفراغ وامی دارد یا از مواد ملین (مسهل) استفاده می کند تا بتواند بر وزن خود کنترل داشته باشد.


معیارهای DSM-5 برای بی اشتهایی عصبی (آنورکسیا نروزا)


  1. A.فرد از خوردن غذای مناسب و در نتیجه، کسب انرژی لازم خودداری می کند و این موضوع به کاهش وزن شدید (از لحاظ سنی، جنسی، مسیر رشدی، و سلامت جسمی) منجر می شود. منظور از کاهش وزن شدید (لاغری شدید یا کاهش وزن چشمگیر) این است که وزن فرد بزرگسال از حداقل وزن معمول، یا وزن کودک یا نوجوان از حداقل وزنی که برای سن او انتظار می رود، کمتر است.
  2. B. فرد از افزایش وزن یا چاق شدن به شدت می ترسد، یا به طور دائم رفتارهایی پیش می گیرد که مانع افزایش وزن می شوند، حتی زمانی که کمبود وزن چشمگیر دارد.
  3. C. از وزن بدن یا شکل اندام خود برداشت غلط دارد، ارزشی که برای خودش قایل می شود بیش از حد و به طور غیرمنطقی تحت تأثیر وزن بدن یا شکل اندامش است. و با این که کمبود وزن دارد، قبول نمی کند که این کمبود وزن برای سلامتش جداً ضرر دارد.

ماشین حساب توده بدن :

شاخص توده بدن یا BMI  یک وسیله برای نشان دادن وضعیت وزن بزرگسالان است. ان معیاری از وزن یک شخص در ارتباط با قدش است. موارد زیر محدوده های BMI  مطابق با درجه شدت در بی اشتهایی هستند.

شدت اختلال بی اشتهایی عصبی:

خفیف:   kg/m2 BMI ≥ ۱۷

متوسط: BMI 16-16.99 kg/m2

شدید: BMI  ۱۵-۱۵.۹۹  kg/m2

افراطی:   kg/m2  BMI < 15

تشخیص افتراقی بی اشتهایی عصبی

تشخیص افتراقی بی اشتهایی عصبی با انکار علائم بالینی از سوی بیماران ، مخفی کاری آنها در مورد آداب  عجیب و غریب غذا خوردن و مقاومت آنها در جستجوی درجستوجوی درمان پیچیده تر می شود. درمانگر باید مطمئن شود که بیمار مبتلا به یک بیماری طبی نیست که بتواند کاهش وزن را توجیه کند ( مثل تومور مغزی و سرطان) . اختلال بی اشتهایی عصبی و افسردگی چندین خصوصیت مشترک دارند که از جمله می توان از موارد زیر نام برد: احساس افسردکی ، دوره های گریه کردن، اختلال خواب، نشخوارهای ذهنی وسواس گونه  و افکار گاه به گاه خودکشی. با این حال این دو اختلال چندین نقطه ی افتراق مشخص دارند: عموما بیمار مبتلا به اختلال افسردگی دچار کاهش اشتهاس  در حالی که بیمار مبتلا به بی اشتهایی عصبی  اظهار می کند که اشتهای طبیعی دارد  و احساس گرسنگی می کند فقط در مراحل پیشرفته بی اشتهایی عصبی بیمار دچار بی اشتهایی می شود. ( کاپلان و سادوک، پور افکاری ، ۱۹۳۷)

نوسانات وزن ، استفراغ و دستکاری غیر عادی غذا ممکن است در اختلال جسمانی سازی دیده شودولی عموما کاهش وزن در بی اشتهایی عصبی خیلی بیشتر از جسمانی سازی است و در جسمانی سازی بیمار ترس بیمارگونه ای از چاق شده ندارد در حالی که این پدیده در بی اشتهایی عصبی نادر است.  قطع قاعدگی در جسمانی سازی بیش از سه ماه غیر معمول است. ( کاپلان و سادوک ، پورافکاری ، ۱۹۳۷)

در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی هذیان های مربوط به غذا بندرت معطوف به محتوای کالری آنهاست. و بیش فعالی که در بی اشتهایی عصبی دیده می شود  در این بیماران وجود ندارد. بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی عادات عجیب و غریب غذا خوردن دارند اما سندرم کامل بی اشتهایی عصبی را ندارند. بی اشتهایی عصبی باید از پراشتهایی عصبی افتراق داده شود. در اختلال اخیر دوره های پرخوری وجود دارد و به دنبال آنها خلق افسرده افکار تحقیر نفسو استفراغ عمدی روی می دهد و بیمار در عین حال وزنش را در محدوده ی طبیعی نگه می دارد.  در این بیماری به ندرت ۱۵ درصد کاهش وزن دیده می شود  این دو اختلال به طور شایعی با هم می آیند. ( کاپلان و سادوک پور افکاری ، ۱۹۳۷)

درمان بی اشتهایی روانی

بستری در بیمارستان

هدف اولیه در درمان بی اشتهایی عصبی بازگرداندن وضعیت تغذیه ای بیمار به حالت طبیعی است. کم آبی بدن، گرسنگی و عدم تعادل الکترولیتی ممکن است موجب اختلال جدی در تندرستی و در برخی موارد مرگ شود. به طور کلی توصیه می شود بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی که وزنشان ۲۰ درصد کم تر از وزن مورد انتظار بر حسب قد آنهاست در برنامه های بستری قرار گیرند و بیمارانی که وزنشان ۳۰ درصد کمتر از وزن مورد انتظار است نیازمند بستری در بخش روانی برای ۲ تا ۶ ماه هستند. (کاپلان و سادوک، پورافکاری،۱۹۳۷)

برنامه های روان پزشکی بیمارستانی برای بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی عموماً شامل ترکیبی از مدارای رفتاری، روان درمانی انفرادی، درمان و آموزش خانوادگی و در برخی موارد داروهای روانگردان است. اکثر بیماران علاقه ای به درمان روانپزشکی ندارند و حتی در مقابل آن مقاومت می ورزند. و غالباً دوستان و بستگان را نگران حال بیماران هستند. بر خلاف میل خودشان آن را به مطب پزشک می آورند. تأکید بر فواید درمان نظیر رفع بی خوابی و علائم افسردگی ممکن است در قانع کردن بیمار برای بستری شدن داوطلبانه موثر باشد.  ( کاپلان و سادوک، پور افکاری، ۱۹۳۷)

در طی اداره کلی مبتلا به بی اشتهایی عصبی در جریان یک برنامه درمانی در بیمارستان نکات زیر باید در نظر گرفت: بیمار باید هر روز پس از تخلیه مثانه وزن شود ـ میزان دریافت روزانه مایعات و حجم ادرار ثبت گردد ـ از استفراغ عمدی بیمار جلوگیری شود ـ اگر اسهال روی داد به معنی آن است که بیمار مخفیانه مسهل مصرف کرده است. پس از ترخیص از بیمارستان معمولاً لازم است کنترل سرپایی ادامه یابد. (کاپلان و سادوک، پورافکاری،۱۹۳۷)

درمان شناختی ـ رفتاری بی اشتهایی عصبی

اصول درمان شناختی و رفتاری را می توان هم به صورت سرپایی و هم در شرایط بستری به کار برد. کنترل ، یکی از اجزای اسایی درمان شناختی ـ رفتاری است. به بیماران یاد داده می شود که بر مصرف غذای خود، احساسات و هیجاناتشان، رفتارهای پرخوری و پاکسازی و مشکلاتشان در روابط بین فردی کنترل کنند. بیماران می آموزند که ساختارهای شناختی خود را تجدید کنند تا افکارشان مشخص شده و باورهای محوری خود را به چالش بکشند. حل مسئله روش اختصاصی است که به وسیله آن بیمار یاد می گیرد چگونه فکر کند و راهکارهایی را برای مدارا با مشکلات مربوط به غذا و مشکلات بین فردی ابداع نماید.( کاپلان و سادوک، پور افکاری، ۱۹۳۷)

خانواده درمانی بی اشتهایی عصبی

تحلیل خانوادگی در مورد تمام بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی که با خانواده خود زندگی می کنند ضروری است. در برخی موارد خانواده درمانی ممکن نیست ولی می توان مسائلی نظیر روابط خانوادگی را در درمان انفرادی مورد بررسی قرار داد. گاهی اوقات جلسات مشاوره کوتاه مدت با اعضای نزدیک خانواده تنهاچیزی است که برای خانواده درمانی لازم است. مبتلایان به بی اشتهایی عصبی که کمتر از ۱۸ سال سن داشتند از خانواده درمانی سود بردند ولی بیمارانی که پبیشتر از ۱۸ سال داشتند از خانواده درمانی کمتر از سایر روش های درمان نتیجه گرفته اند. (کاپلان و سادوک، پورافکاری،۱۹۳۷)

 

مطالب مرتبط