اختلال استرس پس از سانحه PTSD یا اختلال تنشى پس آسیبى
اختلال استرس پس از سانحه PTSD
اختلال استرس پس از سانحه PTSD یکی از اختلالات روانی است که مردم به اندازه اختلال افسردگی و اضطراب با آن آشنایی ندارند. اختلال استرس پس از تروما (اختلال استرس پس از سانحه) برای نخستین بار در DSM III نگاشته شد. پیش از آنکه در DSM، اختلال استرس پس از سانحه PTSD آورده شود با نامهایی مانند نوروز جنگ یا موج انفجار شناخته میشد. دلیل این نامها این بود که این اختلال روانی بیشتر در سربازانی دیده میشد که در میدانهای جنگ بودند. شاید با اصطلاح موجی شدن آشنا باشید. موجی شدن سربازان در جنگ به معنای بروز اختلال استرس پس از سانحه PTSD در فرد است. اختلال استرس پس از سانحه PTSD تنها به جنگ محدود نمیشود و میتواند پس از حادثههای تلخ و ناگوار دیگری هم آغاز شود.
اختلال استرس پس از سانحه (Post-Traumatic Stress Disorder) اختلال روانی است که پس از یک رویداد ناگوار و آسیبزا مانند تجاوز جنسی، جنگ، تصادف رانندگی و دیگر عواملی که جان فرد را تهدید میکند بروز پیدا میکند. رویداد تروماتیک، رویدادی است که فرد را با تهدید شدن به مرگ، احتمال مرگ واقعی، جراحت جسمانی جدی و یا خشونت و تجاوز جنسی روبهرو میکند. ترس و فشار روانی که پس از برخورد با این رویدادها در فرد پدید میآید بیش از اندازه است و فرد توانایی کنترل شرایط را از دست میدهد.
در گذشته اختلال استرس پس از سانحه PTSD با نام های مختلفی شناخته می شد از جمله : سندرم قلب سرباز ، قلب تحریک پذیر ، سندرم تلاش ، واکنش فشار روانی سربازان و سندرم جنگ خلیج فارس .
نشانهها و معیارهای DSM 5 برای اختلال استرس پس از سانحه PTSD
نشانه ها و معیارهایی که میخوانید برای بزرگسالان، نوجوانان و کودکان بزرگتر از ۶ سال است.
A: قرار گرفتن در معرض مرگ یا تهدید شدن به مرگ، جراحت شدید یا تجاوز جنسی به یکی از شیوههای زیر:
۱- فرد رویداد یا رویدادهای تروماتیک را به طور مستقیم تجربه میکند.
۲- فرد رویداد یا رویدادهای تروماتیک که برای دیگران پیش آمده را به طور مستقیم مشاهده کند.
۳- فرد از رویداد یا رویدادهای تروماتیک که برای یکی از اعضای خانواده یا دوستان نزدیکش پیش آمده آگاه شود. در صورت وقوع مرگ یا تهدید شدن به مرگ، برای یکی از اعضای خانواده یا دوستان، این رویدادها باید فاجعهآمیز، خشونتبار یا تصادفی باشند.
۴- فرد بارها یا به شدت در معرض جزئیات ناراحتکنندهی رویدادهای تروماتیک قرار میگیرد. برای نمونه نخستین کسانی که به محل حادثه میروند تا جنازهها و بقایای انسانی را جمعآوری کنند. یا افسران پلیس که پیاپی بدرفتاری با کودکان یا کودکآزاری را مشاهده میکنند و از آن آگاه میشوند.
نکته: قرار گرفتن در معرض جزئیات ناراحت کنندهی رویدادهای تروماتیک، در صورتی که از طریق رسانههای اجتماعی، اینترنت، تلوییون کلیپهای ویدیویی یا تصاویر باشد. جزء معیارهای شمارهی ۴ نیست. مگر اینکه با شغل و کار فرد در ارتباط باشد. برای نمونه فرد به خاطر شغلش ناچار باشد اخبار رویداد تروماتیک را در روزنامهها بخواند یا کلیپهایش را در اینترنت یا تلویزیون نگاه کند.
B: حضور یک یا چند نشانه از نشانههای زیر در رابطه با نفوذ یا ورود افکار مزاحم و ناخواسته مربوط به رویدادهای تروماتیک که پس از رخ دادن آنها آغاز شدهاند.
۱- خاطرات تکراری، مزاحم و ناخواسته از رویداد یا رویدادهای تروماتیک به طور ناخواسته یا به خاطر برخی محرکها به یاد فرد میآیند. کودکان بزرگتر از ۶ سال ممکن است به پیاپی به بازیهایی بپردازند که در آنها، موضوعات یا جنبههایی از رویداد تروماتیک به نمایش در میآیند.
۲- کابوسهای تکراری و آزار دهنده که در آنها، محتوا یا احساسات موجود در رویا با رویدادهای تروماتیک در ارتباط هستند.
۳- واکنشهای گسستگی مانند فلشبک که در آنها فرد طوری احساس یا عمل میکند که انگار رویدادهای تروماتیک دوباره در حال رخ دادن هستند. این گونه واکنشها ممکن است روی یک پیوستار قرار گیرند که در شدیدترین حالت آن ممکن است که فرد آگاهی خود را دربارهی پیرامونش به طور کامل از دست بدهد.
توجه: ممکن است کودکان در بازیهای خود، رویدادهای تروماتیک را بازسازی کنند.
۴- هنگامی که فرد در معرض محرکهای درونی یا بیرونی قرار میگیرد به فشار روانی شدید یا دراز مدت دچار میشود. این محرکهای بیرونی و درونی به طور مستقیم یا غیرمستقیم به یکی از جنبههای رویدادهای تروماتیک شبیه هستند.
۵- فرد همیشه به محرکهایی که او را به یاد رویدادهای تروماتیک میاندازند واکنشهای شدید فیزیولوژیکی نشان میدهد.
C: فرد همیشه از محرکهایی که با رویدادهای تروماتیک تداعی شدهاند خودداری میکند. این خودداری کردن پس از رخ دادن رویداد تروماتیک آغاز شدهاند. این موضوع را یک یا هر دو مورد زیر نشان میدهند:
۱- فرد از خاطرات، افکار یا احساساتی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با رویدادهای تروماتیک در ارتباط هستند اجتناب میکند یا تلاش میکند اجتناب کند. این اجتناب از محرکهای درونی است.
۲- فرد از برخی محرکهای یادآور بیرونی (مانند برخی افراد، مکانها، گفتوگوها، کارها، چیزها و موقعیتها) که باعث میشوند خاطرات، افکار یا احساسات ناراحت کننده دربارهی رویدادهای تروماتیک، یا در ارتباط نزدیک با آنها زنده شوند اجتناب میکند. یا تلاش میکند اجتناب کند.
D: در شناختها (فعالیتهای فکری و ذهنی) و در مود یا خلق فرد، تغییراتی منفی و مرتبط با رویدادهای تروماتیک ایجاد میشود که بعد از وقوع رویدادهای تروماتیک آغاز میشوند. یا اگر پیشتر آغاز شدهاند شدیدتر و بدتر میشوند. این موضوع را دو یا چند مورد از موارد زیر نشان میدهند:
۱- ناتوانی در به یاد آوردن یکی از جنبههای مهم رویدادهای تروماتیک (معمولا در اثر فراموشی گسسته نه در اثر آسیب مغزی، الکل یا مواد مخدر).
۲- فرد در مورد خودش، دیگران، یا دنیا باورها یا انتظارات منفی، همیشگی و اغراقآمیز دارد. (مانند: من آدم بدی هستم. به هیچ کس نمیتوان اعتماد کرد. جهان جای خطرناکی است). این موضوع میتواند به شیوهی دیگری نیز خودش را نشان دهد. برای نمونه: من روحیهام را برای همیشه از دست دادم. یا، کل سیستم عصبی من برای همیشه دچار مشکل شده است.
۳- فرد افکار منفی همیشگی، دربارهی دلیل یا پیامدهای رویداد تروماتیک دارد که باعث میشوند فرد خودش را دیگران را مقصر بداند.
۴- فرد همیشه در حالت هیجانی منفی قرار دارد برای نمونه ترس، وحشت، خشم، احساس عذاب وجدان، گناه، و … .
۵- از علاقهی فرد به کارهای مهم زندگی یا میزان مشارکتش در آنها به دشت کاسته شده است.
۶- احساس میکند نمیخواهد با دیگران ارتباط داشته باشد یا با آنها غریبه شده است.
۷- فرد به طور دائم نمیتواند هیجانهای مثبت را تجربه کند. برای نمونه نمیتواند شادی را تجربه کند. از زندگی خود رضایت ندارد. یا نمیتواند کسی را عاشقانه دوست داشته باشد.
E: در برانگیختگی و شیوهی واکنش فرد تغییراتی پدید آمده که با رویدادهای تروماتیک مرتبط است. این تغییرات پس از رخ دادن یک رویداد تروماتیک آغاز یا بدتر شدهاند. این موضوع را دو یا چند مورد از گزینههای زیر نشان میدهند:
۱- زودرنج است و ناگهان بدون هیچ تحریک یا با کوچکترین تحریکی از خشم منفجر میشود. این زودرنجی یا انفجار خشم، بیشتر به صورت پرخاشگری زبانی یا فیزیکی در برابر دیگران یا اشیا نشان داده میشود.
۲- بیاحتیاط است کارهای خطرناک میکند یا رفتارهای خودتخریبی نشان میدهد.
۳- همیشه گوش به زنگ است و بیش از اندازه به پیرامونش توجه میکند.
۴- واکنشهای «از جاپریدگی» فرد بیش از اندازه زیاد و افراطی است.
۵- نمیتواند به سادگی تمرکز حواس داشته باشد.
۶- دچار اختلال خواب است. نمیتواند به سادگی به خواب برود. بدخواب میشود یا در خواب بیتاب و بیقرار است.
F: مدت ناراحتیهای معیارهای B, C, D, E بیش از یک ماه است.
G: این ناراحتیها به رنج شخصی یا نابسامانی شدید در عملکرد شغلی، اجتماعی، خانوادگی و سایر جنبههای مهم زندگی بیانجامند.
H: این اختلال با بیماری جسمانی یا مصرف مستقیم ماده (مانند دارو، مواد مخدر یا الکل) قابل توجیه نباشد. پس اگر چنین مواردی دلیل بهتری برای این حالت باشد نمیتوانیم فرد را دچار اختلال استرس پس از سانحه PTSD بنامیم.
اسپسیفایر (مشخص کننده):
به همراه سمپتومهای گسستگی: سمپوتومهای فرد معیارهای لازم برای اختلال استرس پس از سانحه PTSD را دارند. همچنین در واکنش به استرسزاها فرد سمپوتومهای همیشگی یکی از این دو را نشان میدهند.
۱- مسخ شخصیت : فرد احساس میکند که از خودش جدا شده انگار فرد دیگری است که از بیرون به بدنش یا به فرآیندهای روانی و افکارش نگاه میکند. برای نمونه احساس میکند در خواب و رواست. احساس میکند که شخصیتش، خودش یا بدنش وجود ندارند و غیرواقعی هستند. یا احساس میکند که زمان به کندی میگذرد.
۲- مسخ واقعیت : فرد احساس میکند که محیط پیرامونش غیرواقعی است. برای نمونه محیط پیرامونش را به صورت جهانی غیرواقعی، رویایی، مخدوش و تحریفشده تجربه میکند. احساس میکند که انسانهای پیرامونش مقوایی هستند.
توجه: برای به کار بردن این اسپسیفایر، سمپتومهای گسستگی نباید به دلیل تاثیرات فیزیولوژیک و تحت تاثیر مصرف ماده (مانند مواد مخدر، الکل، دارو) یا به دلیل عارضهی پزشکی مانند تشنجهای جزئی و پیچیده باشند.
به همراه ظهور دیرهنگام: هنگامی که معیارهای کامل تا حداقل ۶ ماه بعد از رویداد مورد نظر وجود ندارند. هر چند آغاز و بروز برخی از سمپتومهای ممکن است بلافاصله باشد.
درمان اختلال پی تی اس دی
فرایند درمان بیمار مبتلا به PTSD تلفیقی از دو رویکرد روانشناسی شناختی و رفتارگرایی است.
مداخلات رفتاری شامل:
آموزش نحوهٔ مواجهٔ مؤثر با ترسها، اجتناب از اماکن یا افرادی که وقایع را یادآوری میکند، میباشد؛
همچنین استفاده از تکنیک آرامبخش و پذیرش احساسات بیمار در کاهش نشانگان استرس پس از سانحه مؤثر است.
در روش مداخله در بحران، سعی بر این است که عملکرد عادی بیمار را به وی بازگردانند.
روان درمانگر در این روش تمرکزش را معطوف به حل مشکلات، آموزش مهارتهای مربوط به کنار آمدن با شرایط و ایجاد شرایطی حمایتی برای بیمار میکند.
عضویت در گروههای حمایتی نیز برای کسانی که دچار علائم استرس هستند، مفید است. بیماران با عضویت در این گروهها حمایت عاطفی دریافت میکنند،با افراد دیگری که شرایط و علائم مشابهی را تجربه کردهاند آشنا میشوند و مهارتهای مربوط به کنار آمدن با شرایط و مدیریت شرایط را میآموزند.
برای درمان دارویی از داروهای مهارکننده بازجذب سروتونین مانند فلوکستین، ضدافسردگیهای سه حلقهای مانند ایمیپرامین، سیتالوپرام، پروپرانولول و کلونیدین استفاده میشود.