اختلال ساختگی بر اساس راهنمای آماری تشخیصی اختلالات روانی
اختلال ساختگی Factitious Disorder
دراختلالات ساختگی بیماران به قصد گرفتن نقش بیمار به خود، بهطور عمدی و آگاهانه علایم جسمی یا روانشناختی را تقلید می کنند.
در این اختلال، بیمار بهطور ارادی علایم اختلالات طبی یا روانی را ایجاد و سابقه و علایم بیماری را تعریف میکند. اغلب، بستری شدن، هدف اصلی و روش زندگی آنان محسوب می شود.
این بیماران گاهی مجرب ترین پزشکان را نیز فریب میدهند. اکثر این بیماران درست قبل از اینکه معلوم شود که بیمار واقعی نیستند، با عجله بیمارستان را به درخواست خود ترک می کنند تا دوره تازه ای را در شهر دیگر یا بیمارستانی دیگر شروع کنند.
این اختلال را “اعتیاد بیمارستان” نیز نامیده اند. اعتیاد به جراحی متعدد و سندرم بیمار حرفه ای، نامهای دیگر این اختلال است.
اختلالات ساختگی، کیفیت وسواسی دارند ولی رفتارها، تعمدی و ارادی هستند، حتی اگر قابل کنترل کردن نباشند. این اختلال معمولا در سنین جوانی شروع می شود.
افراد دچار اختلال ساختگی بیماری را جعل می کنند. آن ها بیماری را تقلید یا تشدید کرده و اغلب جراحات دردناک بدریخت کننده یا حتی تهدید کننده حیات را به خود یا افراد تحت تکلفشان تحمیل می کنند.
برخلاف افراد متمارض که در پی اهداف مادی نظیر نفع مالی یا معافیت از وظایف هستند، هدف بیماران دچار اختلال ساختگی از تحمل این دردها و محنت ها عمدتا دریافت مراقبت هیجانی و توجهی است که بر اثر به عهده گرفتن نقش بیمار عاید بیمار می شود.
این بیماران برای دست یافتن به این نقش بیمار به حیله گری روی می آورند و درام های بیمارستانی ایجاد می کنند که اغلب به سر خوردگی و نگرانی ختم می شوند به ترتیبی که ملاحظه شد ،در اختلال ساختگی،افراد نشانه ها یا اختلال هایی را وانمود می کنند که هدف از آن کسب کردن نفع خاصی نسیت،بلکه می خواهند نقش بیمار را حفظ کنند.
این نشانه ها می توانند جسمانی یا روانی و یا ترکیبی از هر دو باشند. آنچه اختلال ساختگی را بسیار جال می سازد این است که فرد انگیزه پنهانی، مانند کسب نفع مالی یا اجتناب از مسئولیت ها را ندارد بلکه این افراد از بیمار بودن لذت می برند و برای اینکه بیمار به نظر برسند یا خود را بیمار کنند،دست به هر کاری می زنند.
علایم ساختگی غالبا عبارتند از:افسردگی،توهمات،علایم تجزیه ای و تبدیلی،رفتارهای عجیب و غریب.
اختلال ساختگی به ۴ گروه تقسیم می شود:
۱-اختلال توأم با علائم و نشانه های عمدتا فیزیکی
۲-اختلال توأم با علائم و نشانه های عمدتا روانشناختی
۳-اختلال توأم با علائم و نشانه های مخلوط فیزیکی و روانشناختی
۴-اختلال ساختگی نا معین(NOS):مثل اختلال ساختگی نیابتی شامل وادار کردن عمدی یک فرد برای تقلید علائم بیماری توسط فرد دیگری که مراقبت از وی را برعهده دارد، به منظور ایفای نقش بیمار به گونه غیر مستقیم. شایعترین شکل این اختلال، مادرانی هستند که در فرزندانشان بیماری ایجاد می کنند.
علایم روانی ساختگی شبیه پدیده تمارض کاذب (pesudomalingering) است که تصور می شود برای ارضای نیاز به حفظ تمامیت خود انگاره (حفظ یکپارچگی فردیت) است با چنین فرضی،فریب کاری یک وسیله موقتی برای تقویت ایگو محسوب می شود.
ویژگی اساسی بیماران مبتلا به اختلال ساختگی،توانایی آن ها در ارائه ماهرانه علایم جسمانی است. به گونه ای که ان ها را قادر می سازد از بیمارستان پذیرش گرفته و بستری شوند. این بیماران برای تأیید سابقه خود ممکن است علایم را تقلید کنند که قابل انتساب به هر یک از دستگاه های عضوی بدن هستند.
افراد مبتلا به اختلال ساختگی با تشخیص اکثر اختلالاتی که احتیاج به بستری شدن یا دارو دارند، آشنا هستند و قادرند شرح حال هایی عالی ارائه دهند که حتی ممکن است مجرب ترین پزشکان را نیز فریب دهد.
در اختلال ساختگی نباتی فرد نشانه های جسمی را در فرد دیگری که تحت مراقبت وی قرار دارد ایجاد می کند. یکی از ویژگی های مبتلایان به اختلال ساختگی این است که آن ها تاریخچه مفصل روانپزشکی برای خود شرح می دهند. علایم دیگری که در نوع جسمانی اختلال ساختگی بروز می کنند عبارتند از:دروغ پردازی و شیادی.
ملاکهای تشخیص اختلال ساختگی در DSM5
اختلال ساختگی تحمیل شده به خود
الف : فرد سمپتوم ها یا علادم فیزیکی یا پسیکولوژیک را به دروغ نشان می دهد، یا عمداً خودش را به جراحت، آسیب یا بیماری دچار می کند و همه این کارها را مشخصاً با هدف فریب دادن دیگران انجام می دهد.
ب : فرد خودش را به دیگران به عنوان فردی بیمار، معلول جسمی یا مجروح معرفی می کند.
پ : رفتارهای فریبکارانه فرد، حتی هنگامی که پاداش های بیرونی آشکاری وجود ندارند، به وضوح مشخص هستند.
ت : یک اختلال روانی دیگر (مثلاً، اختلال هذیانی، یا یک اختلال پسیکوتیک دیگر) نمی تواند توضیخ بهتری برای این رفتار باشد.
اختلال ساختگی تحمیل شده به دیگران
الف : فردیک نفر دیگر را به دروغ به سمپتوم ها یا علائم فیزیکی یا پسیکولوژیک نشان می دهد، یا عمداً او را دچار جراحت، آسیب یا بیماری می کند، و همه این کارها با هدف فریب دادن دیگران انجام می دهد.
ب : فرد یک نفر دیگر (قربانی) را به دیگران به عنوان بیمار، معلول جسمی یا مجروح معرفی می کند.
پ : رفتارهای فریبکارانه فرد حتی هنگامی که پاداش های بیرونی آشکاری وجود ندارند، یه وضوح مشخص هستند.
ت : یک اختلال روانی دیگر (مثلاً، اختلال هذیانی، یا یک اختلال پسیکوتیک دیگر) نمی تواند توضیخ بهتری برای این رفتار باشد.
ث : فرد خاطی مبتلا به اختلال ساختگی تشخیص داده می شود نه فرد قربانی.
همه گیر شناسی اختلال ساختگی
اختلال ساختگی در حدود یک درصد از بیمارانی که در بیمارستان های عمومی مورد مشاوره روانپزشکی قرار می گیرند،
مشاهده می شود. البته به نظر می رسد شیوع این اختلال بیشتر باشد. حدود دو سوم بیماران دچار سندرم مونشهاوزن مرد هستند. این افراد معمولا سفید پوست،میانسال ،بیکار،مجرد و فاقد دلبستگی های قابل توجه اجتماعی یا خانوادگی هستند. مبتلایان به اختلال ساختگی با علایم و نشانه های جسمی عمدتا زن هستند(به نسبت ۳ به ۱ به مردان) این بیماری در کارکنان مراکز بهداشتی و درمانی شایعتر است.
علت اختلال ساختگی
زیر بنای روانپویشی اختلالات ساختگی به خوبی درک نشده است. بیمارانی که در پی اعمال دردناک مثل اعمال جراحی و آزمون های تشخیصی تهاجمی هستند، ممکن است ساختار شخصیتی ازارخواه داشته باشند که در این ساختار شخصیتی، درد مجازاتی برای گناهان تخیلی یا واقعی گذشته است.
برخی از بیماران ممکن است سعی کنند با اخذ نقش بیمار و احیاء اولیه تجارب ترسناک و دردناک از طریق بستری شدن های مکرر بر گذشته و آسیب اولیه بیماری شدید یا بستری شدن تسلط پیدا کنند.
بسیاری از این بیماران هویت روشنی ندارند و دارای خود انگاره ضعیفی هستند که این خصوصیت از ویژگی های اختلال شخصیت مرزی است.
برخی از آن ها شخصیت انگاری (AS IF PERSONALITY) دارند و هویت افراد اطراف خود را بر گزیده اند.
تقلید یک بیماری واقعی برای بازآفرینی پیوند مطلوب و مثبت والد-فرزند به کار گرفته می شود.
این اختلالات نوعی تکرار اجبار هستند،تکرار تعارض اساسی و نیاز و جستجوی مقبولیت و محبت در عین حال که شخص منتظر براورده شدن ان ها نیست.
به این ترتیب بیمار پزشک و کادر درمانی را به چشم والدین طرد کننده خود می بیند.
چنین فرض شده است که اختلال پردازش اطلاعات در ایجاد دروغ پردازی خیالی و رفتارهای غیر طبیعی این بیماران نقش دارد.
تشخیص افتراقی اختلال ساختگی
وجه افتراق و تفاوت سندرم بریکه (اختلال جسمانی سازی) از اختلال ساختگی تولید تعمدی علایم ساختگی، سابقه مفصل بستری شدن های متعدد و تمایل ظاهری شخص به پذیرش اعمال مخرب متعدد طبی در بیماران مبتلا به اختلال ساختگی است.
بیماران دچار اختلال تبدیلی معمولا با واژگان فنی طبی و جربان عادی بیمارستان آشنا نیستند و علایمشان ارتباط زمانی مستقیم یا ارتباط نمادین با تعارضات هیجانی خاص دارد.
بیمار دچار اختلال ساختگی به علت دروغگویی بیمار گونه، فقدان روابط نزدیک با دیگران،منش خصمانه و سابقه سوء مصرف دارو و ارتکاب جرم، اغلب مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی تشخیص داده می شود. ولی افراد ضد اجتماعی معمولا داوطلب روش های تشخیصی تهاجمی نمی شوند و سبک زندگیشان مملو از بستری های دراز مدت یا مکرر نیست.
به علت توجه طلبی و تمایل گاهگاهی به حالت نمایشی، بیماران مبتلا به اختلال ممکن است مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی تشخیص داده شوند. ولی همه بیماران مبتلا به اختلال ساختگی میل به حالت نمایشی ندارند و بسیاری از آن ها گوشه گیر و بی تفاوت هستند.
سبک زندگی آشفته بیماران،سابقه ارتباطات بین فردی گسیخته، بحران هویت،سوء مصرف مواد، اعمال خود آزارانه و فنون بازی دادن دیگران ممکن است منجر به تشخیص اختلال شخصیت مرزی شود.
همچنین افراد مبتلا به اختلال ساختگی معمولا غرابت های لباس پوشیدن، تفکر یا ارتباطات که مشخصه اسکیزوتایپی است ندارند.
باید بین اختلال ساختگی و تمارض تفاوت و افتراق قائل شد. افراد متمارض برای ایجاد علایم و نشانه ها هدف آشکار و قابل شناسایی محیطی دارند. آن ها ممکن است برای اخذ تاوان مالی، فرار از دست پلیس، اجتناب از کار و یا فقط غذا و محیط مجانی شبانه در پی بستری شدن خود برآیند.
سندرم گانسر :
اختلال بحث برانگیزی است و در زندانیانی دیده می شود که پاسخ تقریبی به سؤالات داده و به اصطلاح از «پهلوی مطلب رد می شوند».
برای مثال وقتی در مورد رنگ ماشین آبی رنگی از آن ها سوال می شود پاسخ می دهند «قرمز» یا ۲+۲= ۵! با این حال،بیماران مبتلا به اختلال ساختگی با علایم و نشانه های عمدتا روانشناختی نیز ممکن است عمدا جواب های تقریبی به سوالات بدهند.