سوگ : روش مشاوره برای حل مشکل سوگ یا فقدان ، راهنمای کاربردی مشاورین
سوگ
روش مشاوره برای حل مشکل سوگ یا فقدان / دستورالعمل ویژه روانشناسان و مشاورین
واکنش طبیعی است همراه با اندوه شدید که در نتیجه عوامل زیر به وقوع می پیوندد: فقدان فردی که به لحاظ عاطفی به او وابسته بوده ایم، فقدان بخشی از خود، فقدان اشیاء مادی، پایان مرحله ای از چرخه زندگی، رویدادی نظیر طلاق یا جدایی، فقدان عضوی از بدن یا یکی از حواس مثل کوری یا کری، از دست دادن شغل( استوارت،ترجمه بوستانی پور و همکاران،۱۳۸۶،ص ۲۱۷) و فقدان های تجربه شده توسط قربانیان خشونت( وردن، ترجمه فیروزبخت،۱۳۷۴،ص ۱۱).
جورج انگل[۱] معتقد است که فقدان فردی محبوب از لحاظ روانشناختی به همان اندازه دردناک است که جراحت یا سوختگی شدید از لحاظ فیزیولوژیک.استدلال وی این است که سوگ نمایانگر دور شدن از حالت سلامتی و بهزیستی است و درست همانگونه که در حوزه فیزیولوزیک شفا یافتن برای بازگشت به حالت تعادل ضروریست، همین طور همزمانی مشابه لازم است تا ماتم زده به حالت تعادل برگردد.( وردن، ترجمه فیروزبخت،۱۳۷۴،ص ۱۶)
انواع سوگ
سوگ پیش بین
به هنگام وقوع فقدان حقیقی پایان می یابد.نوعی از این سوگ می تواند مرگ تدریجی یک فرد دوست داشتنی باشد. سوگ پیش بین ممکن است در ملایم کردن ضربه روحی پس از مرگ مفید باشد. از سوی دیگر وقتی سالها قبل از مرگ جدایی اتفاق افتاده باشد ممکن است هنگام مرگ واکنشی دیگر رخ دهد و احساس فقدان تشدید شود.( استوارت،ترجمه بوستانی پور و همکاران،۱۳۸۶ ،ص ۲۱۸).
سوگ شدید
این نوع سوگ دارای چندین مرحله است: ۱- شوک(ضربه): در این مرحله تمرکز فرد بر زمان گذشته است و از خصوصیات آن می توان به هراس و انکار اشاره کرد .۲- واقعیت گرایی: در این مرحله تمرکز فرد برزمان حال می باشد و از مشخصه های آن می توان موارد زیر را نام برد؛ انکار ادواری، رفتار جستجو گرانه، اشتغال ذهنی، همانند سازی با شیءاز دست رفته، آرمان گرایی، خشم، گریه، علائم بدنی، افسردگی، درماندگی، احساس گناه و شرمندگی۳- یکپارچگی: در این مرحله تمرکز فرد بر زمان آینده است و از مشخصه های این مرحله پذیرش واقعیت و بازگشت به سلامتی جسمی و اجتماعی است.( استوارت،ترجمه بوستانی پور و همکاران،۱۳۸۶، ص ۲۱۸)
سوگ مرضی (نابهنجار)
سوگ نابهنجار وقتی اتفاق می افتد که شدت ماتم به اندازه ای باشد که فرد را تحت فشار قراردهد به طوری که به رفتارهای غیر تطابقی پناه برد یا آنکه مدتی طولانی اسیر ماتم باشد بدون آنکه با گذشت زمان فراگشت ماتم پایان پذیرد.احتمال بروز واکنش ماتم نابهنجار در افراد زیر بیشتر است: کسانی که مرگ عزیز آنها به طور ناگهانی و یا در یک شرایط هولناک رخ داده است، کسانی که از لحاظ اجتماعی منزوی هستند، کسانی که خود را مسئول مرگ متوفی می دانند(چه خیالی و چه واقعی)، کسانی که تاریخچه ای از فقدان ها یا مرگ های تروماتیک یا آسیب آفرین را پشت سر گذاشته اند و کسانی که رابطه ای به شدت وابسته یا دوگانه از لحاظ احساسی با متوفی داشته اند.( معتمدی،۱۳۸۷،ص ۲۶۱)
اشکال مختلف سوگ مرضی عبارتند از۱- سوگ بازداری شده: عدم بروز واکنشهای سوگواری و یا بروز واکنشهای تحریف شده،۲- سوگ مزمن: واکنشهای شدید سوگواری که برای مدت طولانی به طول انجامد،۳- سوگ درنگیده(به تاخیر افتاده) : واکنشهای شدید سوگ بعدا رخ دهد .سوگ مرضی در اثر عوامل زیر بوقوع می پیوندد : فقدان یا جدایی در دوران کودکی، عدم حمایت موثر، مرگ های ناگهانی یا خشونت آمیز، از دست دادن فرزند.( استوارت،ترجمه بوستانی پور و همکاران،۱۳۸۶، ص ۲۱۸ و ۲۱۹).
سوگ بهنجار
سوگ بدون عارضه ای که مرکب از طیف وسیعی از از احساسات و رفتارهایی است که پس از فقدان شایع اند.سوگ بهنجار در برابر فقدان فردی مورد علاقه ایجاد می شود.تظاهرات شناخته شده ای دارد و برای کامل شدن و به عبارت فنی تر رفع یا انحلال خود نیاز به گذشت زمان دارد؛مدت زمانی که طول آن بسته به شرایط وعوامل گوناگون متغیراست.برای آنکه بتوان توصیف بهنجار را در مورد واکنش ماتم به کار برد، فرد داغدیده باید مراحل بخصوصی را طی کندو تکالیف مشخصی را به انجام رساند.تکالیفی که نیازمند مشارکت فعالانه اوست و انجام هریک به عواملی بستگی دارد.وجود هرگونه اختلال در سپری کردن مراحل و یا انجام دادن تکالف هر مرحله موجب بروز واکنش ماتم نابهنجار خواهد شد.( معتمدی،۱۳۸۷،ص ۲۵۰)
کلید های تشخیص سوگ نابهنجار
۱- بیمار قادر به گفتگو از متوفی نیست مگر آنکه واکنش ماتم شدید و تازه ای را تجربه کند.۲- هنگامی که برخی وقایع نسبتا خفیف و بی اهمیت موجب برانگیختن یک واکنش ماتم شدید شوند.۳- فرد نمی تواند از اشیاء مادی متعلق به متوفی دست بکشدویا اینکه بازمانده محل مرگ متوفی را به همان صورت حفظ می کند.۴- بروز تغییرات بنیادی در شیوه زندگی به دنبال مرگ فردی مورد علاقه، مانند کنار گذاشتن دوستان، خانواده و یا فعالیت هایی که به نوعی با متوفی ارتباط داشته اند.۵- وجود سابقه طولانی افسردگی تحت بالینی که اغلب با احساس گناه مقاوم و کاهش اعتماد به نفس همراه است.حالت عکس آن هم دارای ارزش تشخیصی است یعنی فردی که سال هال پس از مرگ متوفی حالت سرخوشی کاذبی را احساس می کند. ۶- احساس اجبار به تقلید از متوفی بخصوص اگر در بازمانده احساس علاقه آگاهانه برای این رفتار تقلیدی وجود نداشته باشد.این حالت از نیاز به جبران فقدان به وسیله همانندسازی با متوفی حاصل می شود.حتی گاه برخی از ویژگی های شخصیتی متوفی که قبلا توسط بازمانده مورد انتقاد قرار گرفته و یا طرد شده است مورد تقلید قرار می گیرد.۷- احساس غمزدگی بدون دلیلی که در اوقات بخصوصی از سال رخ می دهد.ممکن است در روزهایی که با متوفی به سر می رفته است مانند تعطیلات یا سالگردها این احساس غمزدگی ظاهر شود.( معتمدی،۱۳۸۷،ص ۲۶۴ و ۲۶۵)
تظاهرات سوگ
۱- علائم عاطفی ( Feeling ) : همچون غم ، خشم ، احساس گناه ، اضطراب ، خستگی ، کرختی و پریشانی.
۲- علائم جسمانی ( Physical ) : احساس فشاردرقفسه سینه، تنگی نفس ، ضعف عضلانی و تشنگی دهان ، خالی بودن معده .
۳- علائم شناختی : همچون ناباوری ، توهم و احساس حضور متوفا .
۴- علائم رفتار : اختلال در خواب و خوردن ، حواس پرتی ، بی قراری ، آه کشیدن وحفظ اشیای متوفا، فراموشی ، کناره گیری ، دیدن رویای متوفا ، گریه کردن .
نشانه های سوگ :
افسردگی،عصبانیت،انزوا،ازدست دادن شور و انگیزه و فعالیت،خشم،احساس بهت و حیران بودن، توهم، احساس گناه،اندیشه های متمایل به خودکشی،ترس از جداشدن از فرد متوفی،مردم گریزی،اشتغال ذهنی،شک و ناباوری، نداشتن میل به زندگی.
مراحل سوگ :
فردی که دچار سوگ میشود به لحاظ روانی مراحل زیر را تجربه میکند که با توجه به تیپولوژی افراد مثلا برونگرا یا درونگرا بودن، جنسیت، سن، چگونگی حادثه و شخصی که از دست رفته است، فرق میکند و دارای شدت و ضعف است و بین ۴ تا ۶ ماه ادامه دارد البته افسردگی ناشی از سوگ گاهی تا۴-۳ ماه طول می کشد،اما به طور طبیعی و بر اساس یافتههای روانشناسی، مراحل زیر فرآیند تجربه سوگ را نشان میدهد که معمولا در همه افراد قابل ردیابی است:
● ضربه : در این مرحله شخص تقریبا از انجام کار دست می کشد،بی حس است،در گیجی به سر می برد و قادر به هیچ کار سازنده ای نیست.
● انکار: فرد سوگوار نمی تواند آنچه که برای او اتفاق افتاده است را باور کند. در این مرحله بازمانده واقعه از دست دادن فرد و نزدیکان خود را باور نمیکند و دست به انکار آن میزند مثلا اینکه:مطمئنم که زنده است یا امکان نداره،مگه میشه،او نمیمیره
● نشانه های هیجانی،روانی و جسمانی: مانند نا امیدی، گریه کردن، کرختی و سستی، گیجی و منگی،مشکل در تصمیمگیری، احساس نا آرامی، بی خوابی، از دست دادن اشتها،بیماری قلبی،تحریکپذیری، از دست دادن کنترل خود و فراموشکاری،غم و غصه خوردن و یادآوری مداوم عزیز یا عزیزان از دست رفته(غمگینی رایجترین احساس داغدیدگان غمگین است که الزاماً از طریق گریستن متجلی نمی شود،اما اغلب اینگونه است)
● افسردگی
● احساس گناه: در این مرحله فرد بشدت دچار احساس گناه شده و خود را به خاطر اتفاق افتاده مقصر دانسته و سرزنش میکند مثل اینکه من دارم تقاص پس میدهم. چرا من نتونستم کمکش کنم؟احساس گناه نسبت به فرد فوت شده،احساس گناه در مورد مهربانی ناکافی،زودتر نرساندن شخص به بیمارستان.
● عصبانیت
● آرمانی ساختن(آرمان پروری):فرد بازمانده فرد فوت شده را به صورت کمال مطلوب و آرمانی تصور می کنند و موقتاً هر اشتباه یا ویژگی متوفی را فراموش می کند و تنها یک فرد ایده آل را به یاد می اورد.
● واقعگرایی
● پذیرش: پذیرش واقعیت فقدان
● سازگاری مجدد
● رشد شخصی
نکته مهمیکه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که بدانیم موارد فوق از همدیگر کاملا جدا نیستند و گاهی شاهد بروز چندین مورد از آنها با همدیگر هستیم. این وضعیت ممکن است حدود ۴ تا ۶ هفته طول بکشد. البته این به شرایط بیرونی افراد نیز بستگی دارد؛ یعنی اگر فرد مورد حمایت و روانی قرار بگیرد سازگاری زودتر ایجاد میشود و هر چقدر تنها بماند و به حال خود رها شود، سازگاری دیرتر اتفاق میافتد.
سوگ در حالت طبیعی یک واکنش منطقی به حساب میآید و غم و اندوه ناشی از فقدان یک عزیز را نمیتوان نشانه بیماری یا اختلال حساب کرد، اما اگر مرحله سوگواری و داغداری طولانی شود و از زمان منطقی و طبیعی خود فراتر رود آنگاه باید به وجود علائم افسردگی و بیمارگونه در فرد شک کرد و برای مقابله با آن به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کرد.اما یک نوع سوگ عمیقتر و پیچیده هم داریم که اگر فرآیند سوگ بدرستی طی نشود، به سراغ آدمی میآید. یعنی اگر فرد در یکی از مراحل سوگ باقی بماند یا اینکه مراحل را به کندی طی کند و یا شدت واکنشهایش بیش از حد معمول باشد، اصطلاحا میگوییم سوگ پیچیده شده است. در این موارد سوگ منجر به بروز مشکلاتی در زندگی معمولی شخص شده و عملکرد او را تحت تأثیر قرار میدهد.
اهداف مشاوره سوگ
هدف کلی مشاوره سوگ کمک به بازمانده است جهت خاتمه بخشیدن به هرگونه اشتغال ذهنی ناتمام با متوفی و کمک به تودیع نهایی.( وردن، ترجمه فیروزبخت،۱۳۷۴،ص ۵۵)
دو دسته هدف را می توان برای مشاوره سوگ در نظر گرفت:
الف) اهداف دراز مدت
۱- آغاز به سوگواری پیرامون فقدان پیش آمده.۲- کنار آمدن با مسئله فقدان فرد مهم۳- سوگواری کردن و کنار آمدن با فقدان پیش آمده تا از سرگیری زندگی شادمانه گذشته.۴- تخلیه غم و اندوه ناشی از فقدان پیش آمده در معیت حمایت هیجانی اطرافیان.۵- حل و فصل مشکل فقدان و برقراری مجدد روابط با دیگران و مشارکت در فعالیت های متناسب با سن.۶- حل و فصل احساس گناه، افسردگی یا خشم در رابطه با فقدان پیش آمده و بازیافتن عملکرد بهنجار.( بوستانی پور و همکاران،ص ۱۷۲)
ب) اهداف کوتاه مدت
۱- بازگو کردن داستان فقدان پیش آمده.۲- ایجاد رابطه ای قابل اعتماد با درمانگر که خود را در قالب در میان گذاشتن آزادانه احساسات و افکار پیرامون فقدان پیش آمده با درمانگر نشان می دهد.۳- شناسایی احساسات مربوط به فقدان پیش آمده.۴- بیان و تجربه کردن احساسات مربوط به فقدان پیش آمده.۵-شرکت در یک گروه حمایتی در زمینه سوگ.۶- شناسایی فعالیت هایی که به اجتناب از احساسات مرتبط با فقدان پیش آمده کمک می کنند.۷- پایان دادن به مصرف الکل و داروهای غیر قانونی.۸- ثبت روزانه احساسات غم و انئوه و عوامل سبب ساز آن ها.۹- طرح سوالاتی درمورد فقدان و تلاش برای یافتن پاسخ هریک از این سوالات.۱۹- افزایش درک مراجع از فرآیند سوگواری و کنارآمدن با مسئله فقدان.۱۱- شناسایی موارد مثبت درباره شخص محبوب یا روابط از دست رفته و چگونگی به خاطر سپردن این موارد.۱۲- کاهش موارد ابراز احساس گناه و سرزنش خود به خاطر اتفاقی که افتاده است.( بوستانی پور و همکاران،ص ۱۷۲و ۱۷۳)
نکاتی که در مشاوره سوگ باید از آنها اجتناب کرد
۱-ترس از مواجه شدن با درد مراجع اغلب فرد را مجبور می سازد تا متوسل به حسن تعبیرهای شوند نظیر” متاسفم که شما شوهر خود را از دست داده اید” یا ” او از زندگی رخت بربسته است.”به کار بردن کلمه مرگ یا مرده است به مراجع کمک می کند تا با واقعیت روبرو شود.باید مراجع بداند که فرد محبوب مرده است نه اینکه گم شده یا از دست رفته است.این جملات باعث می شود تا فرد از واقعیت پرهیز نکند.۲- به جای اینکه بگوییم شما سوگوارید، بگوئیم شما در حال طی کردن فرآیند سوگ هستید.با جمله دوم فرد درمی یابد که سوگ یک فرآیند است و بخش جدائی ناپذیر مراجع نیست و اینکه بعد از مدتی رفع خواهد شد.۳- شاید جالب باشد که بدانیم کودکان اغلب نسبت به بزرگسالان درک واضح تر و روشن تری از واقعیت دارندو خیلی سریع دروغ را تشخیص می دهند.به جای اینکه به کودک بگوئیم پدرت بیرون رفته و دیگر برنمی گردد، بهتر است بدانیم که هرگونه ناآرامی در کودک به دلیل ناتوانی بازماندگان در پذیرش فقدان و چگونگی کنار آمدن با آن است.به جای طفره رفتن و درغ گفتن بهتر است کودک حقیقت را به زبان ساده و کلی بداند.( استوارت،ترجمه بوستانی پور و همکاران،۱۳۸۶، ص ۲۲۲ و ۲۲۳)
روشهای درمانی : خاطره پردازی – روایت درمانی – شناخت درمانی- تربیت بدنی(ورزش)- گروه درمانی و رفتار درمانی-دارودرمانی(برای موارد بی خوابی ،توهم و رفتارهای آشفته)
مواردی که باید در جلسه مشاوره انجام دهید :
- واقعیت های مرتبط با شکست های مراجع را بررسی کنید.
- از مراجع بخواهید در نوشتن شرح حال خود به توضیح شرایط شکست بپردازد.
- برای کمک به افزایش توان تشخیص و بیان افکار و احساسات مراجع، با استفاده مدام از تماس چشمی، گوش فرادادن فعال، احترام مثبت غیرمشروط، و پذیرش صمیمانه مراجع درجلسات انفرادی، فعالانه به اعتمادسازی بپردازید.
- به مراجع کمک کنید تا احساسات و مشکلات خاص مرتبط با فقدان خود را همزمان با تلاش برای سازگاری با محیط تشخیص دهد و توصیف کند.
- فرآیند مقابله مراجع با احساسات مرتبط با فقدان سوگ را بررسی کنید؛ اثر فقدان را بر سازگاری اجتماعی، و عاطفی او مورد بررسی قرار دهید.
- فرصت هایی را که مراجع برای کنارآمدن با احساس فقدان و سوگ در محیط زندگی مورد استفاده یا اجتناب قرار داده است، مورد ارزشیابی قرار دهید.
- به مراجع مراحل فرآیند سوگواری را آموزش دهید و به پرسش های مرتبط با این تجربه پاسخ دهید.
- از مراجع بخواهید با چند نفر درباره فقدان هایش به ویژه چگونگی احساسات و مقابله با آن ها صحبت کند؛ دستاوردهای او از این مصاحبه را بررسی و آموخته های او را درباره این فرآیند سوگ خلاصه کنید.
- از مراجع بخواهید کتاب هایی درباره مقابله با فقدان بخواند.
- نقش سوءمصرف مواد را به عنوان وسیله فرار از رنج سوگواری، مورد ارزشیابی قرار دهید.
- احساس خشم و یا گناه مراجع درباره فقدان شخص مورد علاقه اش را بررسی و او را در درک و فهم منشأ چنین احساسی یاری کنید.
- مراجع را تشویق کنید برای رهایی از احساس گناه یا خشم، خود و یا متوفی را ببخشاید و او را به خواندن کتاب هایی درباره بخشایش ترغیب کنید.
- به مراجع تکلیف کنید نامه ای به متوفی بنویسد و در آن به شرح خاطرات شاد، دردناک و تأسف آور، آخرین تماس مهم، و احساس فعلی خود بپردازد. نامه را در جلسه بخواند و محتوای آن را به بحث بگذارید.
- به مراجع تکلیف کنید فهرستی از همه موارد تأسف خود در رابطه با متوفی را تهیه کند؛ این لیست را در جلسه مشاوره مورد بررسی قرار دهید.
- تکنیک صندلی خالی را با مراجع (که وجود او را در صندلی خالی تصور می کند) تمرین کنید.
- مراجع را برای رفتن به سرخاک عزیز از دست رفته و صحبت با او و بیان احساساتش، ترغیب کنید.
- از مراجع بخواهید مثبت ترین جنبه های خاطرات خود در رابطه با عزیز از دست رفته را فهرست کند.
- از مراجع بخواهید تصویر یا یادگاری های مرتبط با این ضایعه را به جلسه بیاورد. درباره مفهوم این خاطرات بحث کنید.
- مراجع را در ترتیب تشریفاتی(مانند، آگهی سالروز مرگ در روزنامه، صرف وقت داوطلبانه در جهت هدف های مورد علاقه آن عزیز، خوردن غذا در رستوران مورد علاقه او و گذاشتن شاخه گلی بر مزار او) یاری کنید.
- از مراجع بخواهید درمورد فعالیت ها، علایق، تعهدات، محبت ها و شور و شوق آن عزیز تحقیق کند و انجام فعالیتی(مرتبط با خدمات شهری) را به افتخار او به عهده بگیرد.
- از ایفای نقش و الگوسازی برای آموزش گفتمان های جرأت آموزی استفاده کنید(بیان محترمانه موضوعات یا نیازها، تعریف رفتاری مشکلات، تأکید برنیازها و حقوق افراد و خودش، راه حل های مفید دوجانبه، بیان نیازها و علایق خود).
- مراجع را در تشخیص خودگویی منفی و انحرافی ای که موجب برانگیختگی احساس اندوه، انزواطلبی، اضطراب، یا تدافعی بودن، و بی اعتمادی می شود، یاری کنید. (برای مثال”هرگز شادی قبل از وقوع این رویداد را نخواهم داشت”، “هیچ کس نمی تواند بفهمد دردی این چنین چه معنایی دارد”، “هرگز پس از این رویداد تحصیلات دانشگاهی، را به پایان نخواهم برد”، “همه وانمود می کنند، می خواهند به من کمک کنند، ولی واقعاً اهمیت نمی دهند”.)
- به مراجع خودگویی های واقعی و مثبت را برای افزایش حس آرامش و اعتماد به مقابله با فقدان آموزش دهید(مانند”من شخص معقول و باهوشی هستم، پس می توانم برون رفت ازآن را بیاموزم”، “کسانی را دارم که حتماً از من مراقبت خواهند کرد، “به رغم این شکست هنوز می توانم آنچه را که می خواهم انجام دهم”).
- از تکنیک های رفتاردرمانی عقلانی هیجانی استفاده کنید تا مراجع متوجه خودگویی های غیرمنطقی تحریف شده اش درباره مسئولیت پذیری برای فقدان بشود و به تدریج بتواند این خودگویی ها را به واقعیت نزدیک کند.
- مراجع را در تشخیص نحوه وابستگی اش به افراد مهم زندگی و بیان و حل احساسات طرد و رهاشدگی همراه با آن یاری کنید و او را در تلاش برای پیوستن به یک شبکه حمایت اجتماعی گسترده ترغیب کنید.
- در جستجوی منابعی همچون گروه همسالان باشید(برای مثال هم اتاقی های حمایتگر، دوستان صمیمی، گروه های مذهبی، یا گروه های حمایتی سوگ) که مراجع را هنگام کنارآمدن و مدیریت عواطف دشوار یاری می کنند.
آنچه اطرافیان داغدیده باید بدانند :
بدیهی است کسانی که عزیزی را از دست دادهاند، از شرایط عادی و منطقی روحی روانی برخوردار نیستند و نزدیکان و اطرافیان آنان باید با رفتار و واکنش صحیح به سازگاری و حل مشکل آنها کمک کنند.
به یاد داشته باشید بهبود اثرات عاطفی حادثه، نیاز به زمان زیادی دارد. انتظار نداشته باشید که سریعا به وضعیت سابق برگردید.
گاهی نداشتن اطلاع کافی و استفاده از شیوههای غلط و غیرعلمی از سوی اطرافیان فرد مصیبت دیده، وضع را از چیزی که هست بدتر میکند و فرآیند عبور از مرحله سوگ را به تاخیر میاندازد لذا نزدیکان این افراد باید به نکات زیر توجه داشته باشندوبه آن عمل کنند :
- به افراد اجازه بدهید در صورت امکان جنازه عزیزانشان را ببینند
- فرصت سوگواری و گریه و زاری را برای داغداران فراهم کنید
- سعی کنید افراد مصیبت دیده را دور هم جمع کنید تا با هم عزاداری کنند
- به فرد اجازه و فرصت صحبت کردن بدهید ولی در صورت تمایل نداشتن وی را مستقیما وادار به صحبت نکنید
- از سکوت نهراسید، اما بتدریج و آرام سعی کنید به بهانههای مختلف به افراد ساکت نزدیک شوید ابراز حمایت و کمک کنید یا از آنها در کارها کمک بخواهید
- بازماندگان (بویژه در حوادث) بیشتر نیاز دارند داستان فاجعه را بارها و بارها بازگو کنند. شما میتوانید با سوالات بجا و مناسب و با استفاده از روشهای مناسب گوش دادن مثل توجه کردن، نگاه کردن و تکرار جملات، این فرآیند و تخلیه هیجانی آنها را ادامه دهید
- از دادن قول و وعدههای بیجا بشدت پرهیز کنید. بهترین جمله میتواند این باشد «درست است که اوضاع مثل سابق نخواهد شد، ولی مثل الان هم نمیماند
- داغدیدگان ممکن است احساسات و واکنشهای مختلف و گاه عجیبی نشان دهند. تمام این احساسات و واکنشها را بپذیرید و عکسالعمل منفی نشان ندهید
- سعی کنید از وابسته شدن فرد به خودتان جلوگیری کنید
- شرکت در مراسم مذهبی و دعا در حفظ سلامت روانی حادثه دیدگان نقش بسزایی دارد
- افراد خانواده و بخصوص کودکان را تا حد امکان از همدیگر جدا نکنید.
- شرایط و فرصتی را برای بازی کردن و سرگرم شدن برای کودکان فراهم کنید.